یک کوچ، مانند یک آیینه شفاف عمل میکند و اگر واقعیتی را میبیند، آن را جلوی شما میگذارد تا خودتان آن را ببینید. این آیینه هیچگونه قضاوتی در مورد شما نمیکند. کوچ حرفهای یعنی رازداری و عدم قضاوت. یک کوچ، احترام مراجعش را حفظ میکند و شما را باور دارد و شما را حتی از خودتان بهتر میشناسد که شما میتوانید.
اگر هم قصد دارید کوچینگ را به صورت حرفه ای یاد بگیرید، می توانید در دوره کوچینگ سایت ثروت آفرینان شرکت کنید.
دلیل چنین امری آن است که در برخی مواقع، به جای پیروی از منطق، از غرایز و محرک هایمان پیروی می کنیم. در اغلب مواقع تمامی حقایق را در نظر نمی گیریم و تحت تاثیر تعصباتمان قرار میگیریم. در اینجا وظیفه اصلی یک کوچ حرفه ای، این است که مانند یک آینه ابتدا ما را به خودمان نشان دهد تا دلایل اصلی تصمیم گیری خود را بشناسیم و بدانیم که آیا تصمیم ما ناشی از تعصب، باورهای غلط، احساسات، آموزه های نادرست و… است یا خیر. پس تسهیلگری در تصمیم گیری مراجعین یکی از مهارتهای اساسی کوچها می باشد.
یک کوچ خوب همانند آینه ای شفاف است تا شما درون این آینه بتوانید نقاط ضعف و قوت خود را ببینید و صد البته این تمام کارهایی نیست که یک کوچ انجام می دهد؛ بلکه این تنها بخشی از آموزه های یک کوچ حرفه ای است. هر فرد یا سازمانی برای رسیدن به وضعیت دلخواه خودش، نیازمندِ برداشتن موانعِ پیدا و پنهانِ سر راه خویش است. یک دسته از موانع که به موانعِ پیدا و آشکار و قابلاندازهگیری معروف هستند، در فرایندهای کوچینگ، بهراحتی شناسایی میشوند و برای حل آنها گامبهگام اقدام میشود و اغلبِ افراد برای حل این مشکلات به سراغ کوچ کسبوکار میروند؛ مانند مهارتهای فردی و مدیریتی.
بهعنوانمثال: فردی که در زمینۀ مدیریت زمان مشکل دارد و نتوانسته است آموزش های زیادی را که دیده است، در عمل پیاده کند، با همراهی و کمکهای مربی کسبوکار میتواند این موانع را از سر راه بردارد. بسیاری از مؤلفههای مدیریتی؛ مثل بهرهوری، کارایی و اثربخشی را میتوان اندازهگیری کرد و سنجید. «بهرهوری مساوی است با کارایی ضرب در اثربخشی.»
اما دستهای از موانع در نقاط کور ما هستند و ما هیچگاه به آنها دسترسی نخواهیم داشت؛ چون، حتی از وجود آنها بیاطلاع هستیم. بهدلیل ماهیتِ سنجشناپذیری که این موانع دارند، بهسختی میتوانیم به بود یا نبودشان پی ببریم. این موانع، عمدتاً از جنس انتزاعی هستند؛ مانند: خودباوری، خودآگاهی، ریسکپذیری و اعتمادبهنفسِ روحی و اقتدار.
بهعنوانمثال : ممکن است ما باور نداشته باشیم که میتوانیم فرد موفقی باشیم و در تصورات خودمان زندگی پس از موفقیتمان را تصور نکرده باشیم، با آن نفس نکشیده و با آن زندگی نکرده باشیم و آدمهایی را که پس از موفقیت ما با آنها مشی کرده و تعامل خواهیم کرد، نیافته و با آنها تعامل نکرده باشیم. به همین دلیل، نتوانستیم به خودباوری برسیم.
یک کوچ میتواند به ما کمک کند تا به این موانع پیدا و پنهانِ سنجشناپذیر که در نقطۀ کور ما قرار گرفتهاند، آگاه شده و در ادامه بتوانیم آنها را از سر راهمان برداریم. آری! یک کوچ میتواند با قرار دادنِ آینههایی از جنس سؤال، ما را به ورای نقاط کورمان ببرد و با ایجاد بینشهای جدید، ما را برای امکان تحول و موفقیت آماده کند و ما را به سمت ثروت آفرینی سوق دهد.