در مقاله چطوری در مدار رؤیا قرار میگیریم، سعی کردیم که راهکارهای رسیدن به ایدهها را توضیح بدیم. در این مبحث قصد داریم مهارتهای لازم برای مذاکره تجاری موفق را آموزش دهیم. شاید شما هم جزء آن دسته از افراد باشید که در موقع تصمیمگیری برای آموزش مذاکره تمایل دارند خیلی سریع به سراغ مهارتها و ابزارهای اصولی و مهم بروند. لازم است بدانید اگر قصد دارید یک مذاکرهکنندهی موفق باشید، بهتر است یادگیری مذاکره تجاری را از مفاهیم پایه و اولیه شروع کنید. همانطور که میدانید مذاکرات تجاری شامل هر مذاکرهای که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تبعات مالی و اقتصادی را شامل باشد، است. دکتر مظاهری در سمینارهای که برگزار میکند، مذاکرهی تجاری را نقطه عطفی در موفقیت میداند و برای داشتن یک مذاکره موفق به یک سری تکنیک و مهارتها نیاز دارید تا زودتر به اهدافتون برسید.
تکنیکهای جهت برقراری یک مذاکره تجاری موفق
مذاکرات بخش قابل ملاحظهای از وقت هر فرد را به خود اختصاص داده. در مذاکرات تجاری با فروشندگان مواد اولیه، خریداران عمده و کارفرمایان به منظور فروش محصولات خود باید به مذاکره بپردازید. بنابراین برای موفقیت در تجارت نیاز به آگاهی از روشها و فنون مذاکره دارید و داشتن مهارت در ارتباطات از مهمترین تکنیکهاست.
زیرا خیلیها چون این مهارت را ندارند در تجارت همه چیز را به شانس و اقبال ربط میدهند. مثلا فلانی فروشش خوبه چون خوش شانسه؟! مهره مار داره؟! و از این قبیل داستانها که همش ساخته مغز آدمهای که به دنبال راهکار و روشهای اصولی نیستند.
در مذاکرات زمانی دارید با طرف مقابل صحبت میکنید از جملات مثبت و عبارتی که یادآور این موضوع باشد، بیاید با هم همکاری کنیم، بکار ببرید.
در تمام جلساتی که برای مذاکرات تجاری حضور دارید، قبل از شروع مذاکره اهداف خود را بر روی یک برگه بنویسید و آنها را اولویت بندی کنید. با این کار از ارائه راهها و پیشنهاداتی که منجر به توقف مذاکره و ادامه ندادن همکاری طرف مذاکره میشود، جلوگیری میکنید.
از نکاتی که باید یاد بگیرید هنر خوب گوش کردن است. با دقت به آنچه گفته میشود و چگونگی گفته شدن آن تمرکز کنید. گوش دادن باعث میشود، طرف مذاکره را به بیان کاملتر موضوعات تشویق کنید و با کسب اطلاعات از موضوع مورد نظر، میتوانید به نتایج دلخواه خود در مذاکره برسید.
حالا میخواهیم اطلاعات همین مبحث را در قالب یک داستان جذاب و واقعی شرح دهیم تا واضحتر مفهوم مذاکره تجاری را یاد بگیرید و چالش شانس را که همه گرفتار آنند براتون حل کنیم.
حکایت مدیریتی
یک ضرب المثل فرانسوی میگوید؛ کسی که به شانس زنده باشد سالهاست که مرده است.
پدرم در بازار تهران حجره پارچه فروشی داشت. یک روز به من گفت برو هندوستان و چند نوع طاقه پارچه بیار با این قیمتها. بعد چند روز عازم سفر شدم و سراغ همان مغازهی که پدرم گفته بود رفتم. با یه کم چونه زدن، تعداد طاقه پارچهها را با قیمتی کمتر از پولی که پدرم داده بود گرفتم و برگشتم.
در نزدیکی ما کاسبی بود که از فروشندگی و پادوی در بازار شروع به کار کرده و تازه برای خودش صاحب مغازهی شده بود. زمانی که من بارهای پارچه را در دکانمان خالی میکردم، به رسم احترام و ادب به مغازه ما اومد و درخواست داد که تعدادی از پارچههای که در مغازه جا ندارد به دکان ایشون ببریم، پدرم قبول کرد که نصف پارچهها را به رضا بدهد.
بعد یک ماه کل پارچهها را فروخت، ولی پدرم همچنان همون پارچهها داخل مغازش خاک می خورد. بهش پیشنهاد دادم که مابقی طاقهها رو به رضا بده چون فروشش خوبه، پدرم راضی نشد و میگفت: رضا مهره مار داره؟! شانس داره؟! و شاید با اجنه سر و کار داره که فوری پارچه را فروخته، من دیگه ادامه ندادم…
ماهها گذشت و همچنان پارچهها رو دستمون باد کرده بود. یه روز فکری به ذهنم رسید، به پدرم گفتم از رضا پولی قرض کردم و الان پولشو میخواد، بجاش بیا این پارچهها رو بهش بدیم. با این ترفند پدرم راضی شد و رضا تو دو هفته کل پارچهها رو فروخت.
رمز موفقیت رضا تو ارتباطاتش و مشتری مداریش بود و گرنه خوش شانسی، اجنه و مهرهماری در کار نبود.