0
تومان
0
تومان

با یک ارتباط درآمدم 3 برابر شد!!!

آنچه در این مقاله می‌خوانید

()

در گوشه‌ی سالن لوکس هتل اسپیناس، جایی که بوی قهوه‌ی تازه با عطر کیک شکلاتی درهم می‌آمیخت، نفس‌ها در سینه‌ها حبس شده بود. من، فتانه، دختری که همیشه از ارتباط‌گیری فراری بودم، روی یک مبل سبز و راحت نشسته بودم و اطرافم را زیر نظر داشتم و از صبحانه عالی هتل لذت می بردم .اما  مراسم حال و هوای عجیبی داشت؛ تا حالا ندیده بودم ، هر کسی خودش را به شکلی خاص و متفاوت معرفی می‌کرد. اینجا جادوی ارتباط‌های تجاری جریان داشت، اما من، مثل یک سرباز تیرخورده و ترسیده چسبیده بودم به میز صبحانه و جرات حرف زدن و ورود به میدان را نداشتم.

ناگهان صدای مردی میان جمعیت طنین انداخت: “من صاحب کارخانه تولید نخ دندان هستم و برای تامین پلی‌استایرن سبک، مشکلی دارم که هیچ‌کس نتوانسته حل کند.” قلبم شروع به تپیدن کرد، مثل صدای طبل جنگی در میانه‌ی میدان نبرد. او دقیقاً چیزی را می‌خواست که من استادش بودم. ذهنم درگیر شد. باید بلند می‌شدم، باید می‌رفتم و به او می‌گفتم که می‌توانم مشکلش را حل کنم. اما هزار فکر هولناک و تضعیف‌کننده در سرم چرخید: اگه حرفم رو جدی نگیره؟ اگه مسخره‌ام کنه؟ اگه…؟

پاهایم شروع به لرزیدن کرد، صدای ضربان قلبم از گوش‌هایم بلندتر بود. خودم را قانع کردم: ولش کن فتانه، تو اهل این مسخره بازی‌ها نیستی!”  اما نمی شد کلی پول داده بودم که مذاکره کننده حرفه ای بشم ، تصور اینکه حرف بزنم و قرار داد ببندم و ترس ازضایع شدن  از اینکه نمی دونستم چی بگم یه تضاد درونی و حس بدی ایجاد کرده بود که مثل ماری سمی، آرام آرام وجودم را فرا گرفت.

چند دقیقه بعد،ناگهان تم مراسم تغییر کرد. همه به سمت میزهای پذیرایی رفتند. من هم بلند شدم و بسمت میز آبمیوه ها رفتم ،  یک لیوان آب آناناس و کیک شکلاتی برداشتم و به سالن برگشتم. همان مرد را دیدم که با دو نفر دیگر گرم صحبت بود. پاهایم ناخودآگاه قفل شد و وسط سالن ایستادم.

صدای کوچ شخصیم در ثروت آفرینان توی گوشم طنین انداخت : چی شده ، چرا اینجا وایستادی :

گفتم می خوام با اون آقا نخ دندونیه صحبت کنم منتظرم دورش خلوت شه.

با خنده و تعجب پرسید : خلوت بشه ؟ مگه خلوت میشه ، بیا ببرمت  حرف بزن

ناگهان دستی پشت کمرم حس کردم؛ آرام ولی قاطعانه مرا به سمت آن جمع هل داد.

صدای امیرحسین که توی کلاس گفت فتانه، اگه نتونی ارتباط بگیری، درآمدت از این سطح نمی‌ره بالاتر.

تا اومدن به خودم بگم :تو قوی‌تر از اینی که اینجا وایستی و فقط نگاه کنی ، یهو دیدم ،

مدل آسانسوری که یادگرفته بودم خودم رو معرفی کردم بعد ساکت شدم تا التهابم بخوابه یه خورده آب آناناس خوردم و آرام شدم ، این ارتباط باعث شد. قرار داد جدیدی برای شرکت ببندم و الان که این ایمیل رو دارم براتون می زنم 3 برابر حقوقم از گرفتن این قرار داد پاداش گرفتم .

این تجربه واقعی یکی از شاگرادان ما در سازمان مدیریت صنعتی بود که به باشگاه رهبران تجارت پیوست و مدیر مجموعه هم با این کلاب همراه شد.

اما سوال اینه شما چند بار فرصتهای اینطوری رو از دست دادین ؟ واقعیت اینه که من و شما در بستر جامعه ای بزرگ شدیم که ارتباط گریزه، ما افراد بدی نیستیم فقط بلد نیستیم خوب ارتباط بگیریم و درست اونو حفظ کنیم

باورهم نمی کنیم که یه گیری داریم و اون گیر از این 3 مورد شروع میشه ، یکی از مواردی که پژوهش ما در دانشگاه تهران نشون میداد این بود که اکثر افرادی که آموزش تجارت ندیده اند از این 3 مانع اصلی رنج میبرند

  • تفکر عادتی یا تخصصی خودشون و البته ضد تجاری
  • نداشتن شروع کننده های تجاری برای ارتباط گیری
  • نداشتن پرزنتهای 30 تا60 ثانیه ای که قلاب قوی داشته باشند

همین سه مورد میتونه بشدت مسیر زندگی و درآمدی شما تغییر بده

بطور مثال در مایندست عادی انجام کار تخصصی و حرفه ای تنها راه رشد و ثروتمند شدن است . اما در مایندست رهبران تجارت تخصص مهارت شرط لازم است نه کافی ، بلکه مهارتهای تجاری مانند شبکه سازی و مذاکره بسیار تعیین کننده و مکمل تخصص هستند.

شما باید با به روزرسانی تفکر خود یعنی تکمیل خودبا مهارتهائی رهبری و تجاری مانند مذاکره ، شبکه سازی ، شم اقتصادی تقویت تفکر ساختاری و حل مسئله و … از آنچه تا کنون در زندگی ساخته اید و نمی توانید بطور شایسته استفاده کنید ، بهرمند شوید

می خواهم یک تصمیم بگیری و بدانی تو، اگر امروز یاد نگیری چطور ارتباط بگیری، چقدر فرصت‌های طلایی را از دست خواهی داد؟ به آینده‌ی خودت فکر کن. همین حالا تصمیم بگیر! دوره‌ی پیشرفته‌ی مذاکره‌ی تجاری، سکوی پرتاب توست. این فرصت را از دست نده!

 

 

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز / 5. تعداد آرا:

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

2 پاسخ

  1. سلام گاهی یک بار و شاید هم برای برخی افراد چند بار در زندگی افراد اتفاق بیفته که فرصت عالی باشه ولی وقتی مهارت نداشته باشیم و آموزش ندیده باشیم این فرصت رو از دست میدیم و شاید هم تبدیل به تهدیدش می کنیم آموزش ارتباط موثر به همراه توانمند سازی علمی و مدیریت کامل خود و مشتری میتونه ما رو کمک کنه فرصت رو تبدیل به واقعیت و موفقیت کنیم ممنونم از داستان واقعی شما که محرک مثبت خواهد بود برای افرادی که دنبال موفقیتند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوره جامع کوچینگ سوئیسی