0
تومان
0
تومان

داستان کسب و کار – مراحل نوشتن داستان برند

آنچه در این مقاله می‌خوانید

داستان کسب و کار ، از پیله تا پرواز

چرا بعضی از برندها یا مشاغل حتی محصولات باعث می شوند مردم درباره آنها صحبت کنند و معروف شوند؟

مگر چه عاملی وجود دارد که یک برند اینهمه مورد محبت و حمایت افراد قرار می گیرد؟

در این بخش شما بایکی از مهمترین عناصر کسب و کار و برند آشنا می شوید که

افراد بزرگی مانند کاتلر، ست گادی و … در مورد آن صحبت کرده اند.

بسیاری از مردم تصور می کنند برند استوری همان پیشینه ی شرکت و یا تاریخچه ی محصولی است که به مردم ارائه کرده اند.

این تصور اشتباه نسیت، درواقع این بخش اصلی داستان شرکت شماست.

احساس مشتری را درگیر کن

اما داستان کسب و کار شما باید چیزی فراتر ازاینها باشد.

داستان بیزینس شما یک روایت منسجم است که تمامی حقایق و احساساتی که توسط برند شما ایجاد شده را در بر می گیرد.

برخلاف تبلیغات سنتی، که خیلی رسمی و بی احساس از شرکت شما تعریف می کند و آن را به نمایش می گذارد،

برند استوری باید یک واکنش عاطفی و احساسی را القاء کند. با مشتری مثل یک کوچ رفتار کنید.

مواردی که می تواند روی جلب توجه برند شما تأثیر بگذارد، شامل محصول، قیمت، تاریخچه، کیفیت، بازاریابی،

تجربه ی کار در فروشگاه، هدف، ارزش ها، مکان و – مهمتر از همه – آنچه مردم درباره شما می گویند هستند.

محتوای یک داستان کسب و کار عالی چگونه است؟

  • یک برند استوری عالی واضح و روشن است و می گوید که شما از کجا آمده اید و به کجا می خواهید بروید.
  • باید درست، معتبر و قابل اعتماد باشد.
  • نباید ساختگی، تقلیدی و یا از روی برند استوری دیگری گرفته شده باشد.
  • باید واقعی و صادقانه بوده و هدف در ریشه ی عمیقی داشته باشد.
  • برند استوری چیزی فراتر از یک محتوا و روایت است. استوری شما، صرفا آن چیزی نیست که شما به مردم می گویید.
  • داستان شما سیگنالهایی است که شرکت شما ارسال می کند و باور مردم را نسبت به شما و شرکت شما می سازد.
  • یک استوری تصویر کاملی است متشکل از حقایق احساسات و تفسیرها و هر آنچه که دیگران باید راجع به شما بدانند.
  • مدل نوشتاری مدل مکالمه ای است. انگار که مخاطب خودش را در داستان شما حس می کند و با شما گام به گام میاید.

چرا باید داستان بگویید

داستان نویسی نیز مانند بازاریابی دهان به دهان، یک تکنیک قدرتمند برای ایجاد رابطه است.

قصه ها از قدیم باعث جمع شدن مردم کنار هم و در ارتباط نگه داشتن آنها با هم به کار میرفت.

اگر استوری برای شرکت خود ندارید، در واقع کالای شما هیچ برتری و تمایزی نسبت دیگر کالاها ندارد.

داستان کسب و کار شما نشان می دهد که شما کالایی ارائه می دهید که مردم به آن نیاز دارند،

برای آن ارزش قائلند و می خواهند آن را خریداری کنند.

با این کار هم کمبودهای شما و هم ارزش کالا و زحمات شما مشخص می شود.

نوشتن استوری را از کجا شروع کنیم

برای نوشتن یک داستان کسب و کار خوب همیشه با یک Why یا یک چرا شروع کنید.

  • چرا بوجود آمده ایم؟
  • چطور می توانیم به دنیای اطرافمان کمک کنیم؟
  • ماموریت ما دراین دنیا چیست؟
  • چه چیزی به ما انگیزه می دهد بیزینس خود را شروع کنیم؟
  • چرا شرکت من بوجود آمده و چرا در این مرحله است؟
  • سوای تولید محصول، چه میل و اشتیاقی باعث شده که این شرکت را راه اندازی کنید؟
  • چرا این صنعت را انتخاب کردید؟
  • چیزی که شما رو سوق داد به این صنعت رو بیارید چیست؟

شروع داستان:

یک نفر نمی تواند چیزی را بدست بیاورد یا چیزی را که ندارد خودش شروع به ساختن آن کند.

اگر این کار صرفا برای کسب درآمد باشد دلیل قانع کننده و جالبی نخواهد بود.

مردم خرید نمی کنند صرفا برای اینکه شما پولدار شوید. مردم اغلب برای حل مشکل شخصی شان خرید می کنند.

آنها دنبال چیزی هستند که زندگی شان را غنی سازی کند.

و حالا این مشکل شماست که آن چیزی را که مردم دنبالش هستند را پیدا کنید و مشکل آنها را حل کنید.

شما باید بدانید که به چه روشی باید این کار را انجام دهید و شما باید با این کارتان احساس خوبی به آنها بدهید

تا آنها از خرید و انتخاب خودشان احساس خوبی پیدا کنند.

برند استوری شما با ایجاد ارتباط با مخاطب شروع می شود.

احساسی که مشتری پیدا می کند وقتی برای اولین بار نام شرکت شما را می شنود،

آرم شما را می بیند، از وبسایت شما دیدن می کند، وقتی پیج شما را می خواند و

تعاملات شما را در وبسایت شما مشاهده می کند، همه ی اینها سیگنالهایی می فرستد که نه فقط در مورد کاری که میکنید

بلکه راجع به اینکه چقدر خوب آن کار را انجام می دهید،

و چیزی که بخاطر آن ایستادگی می کنید و ادامه می دهید، تصویر کاملی از برند شما به مشتری ارائه می دهد.

اسم آرم شما باید ارتباطی را بین شما و مشتری برقرار کند

و اگر نتواند با یک نگاه بین مشتری و کالای شما ارتباط برقرار کند به طور یقین شکست خورده است.

«آرم باید بتواند پیام خودش را به مشتری برساند در غیر اینصورت فقط یک جمله است.»

بازاریابی شما زمانی در جریان می افتد که مشتری شما به دوستش بگوید چقدر کالای شما زندگی او را تغییر داده

  • از خود بپرسید محصول من چه کیفیتی و چه قیمتی دارد؟
  • آیا این محصول مشکلات مردم را حل می کند؟
  • آیا احساس خوبی به مشتری میدهد؟
  • چقدر محصول من متفاوت از محصول دیگر رقباست؟
  • حالا باید مخاطب خود را بشناسید و بدانید با چه کسی دارید حرف می زنید
  • بدانید هدف مخاطب شما چیست؟
  • احساسات و درددل او را بدانید!
  • حالا تعیین کنید که داستان شما آیا با خواسته های مخاطب های شما تناسب دارد یا نه!
  • اگر مصرف کننده محصول مرا نخرد چه اتفاقی برای من میافتد؟
  • مشتری فعلی من کیست؟
  • مشتر ایده آل من چه کسی ست؟
  • مشتری ایده آل خود را مشخص کنید (همه را در نظر نگیرید) این کار به طنین انداز کردن داستان کمک می کند.
  • کالای کمی وجود دارد که به درد همه بخورد.

داستان تان را محاوره ای بنویسید

  • اصالت و معتبر بودن مطالب خیلی با اهمیت تر از رسمی نوشتن آنهاست.
  • اگر خیلی رسمی بنوسید، اعتماد مخاطب را از دست می دهید.
  • مشتری پیام های خارج از صمیمیت را از فاصله ی دور حس می کنند.
  • پیامهای تو خالی، عکس های ناشیانه و اینکه به دروغ وانمود کنید که شلوغ و پر مشتریی هستید، فقط به برند شما آسیب میزند.
  • بجای این کارها صادقانه رفتار کنید.
  • طوری بنویسید که گویی در حال خوردن قهوه با یک دوست قدیمی هستید.
  • اگر از چشم انداز خود با مشتری صحبت کنید آنها خیلی سریع دست از خواندن داستان و یا شنیدن آن برمی دارند.
  • استراتژیست های برند از تکنیکی به نام تمرین «مرتب سازی با کارت» استفاده می کنند.
  • لیستی از کلمات کلیدی مربوط به برند خود یاداشت کنید.
  • کلمات کلیدی که مشتریان در مورد شرکت شما گفته اند و همچنین مترادفی که کارمندان شما برای آن انتخاب کرده اند.
  • این کلمات کلیدی را روی کارتهای یادداشت رونویسی کنید. ببینید کدام کلمات کاربرد بیشتری دارند آنها را جدا کنید و بر اساس اهمیت مرتب کنید.
  • این کلمات را در جملاتی به کار ببرید که مارک شما را توصیف می کند. به این شکل شعار خود را بسازید.
  • حالا یک دفترچه یادداشت بردارید وهر چه راجع به گذشته، حال و آینده دارید در نوت بوک خود بنویسید.
  • داستان با یک «مجری» و یک «چرا» شروع می شود.

چه کسی ایجاد کننده بوده و چرا؟

سعی کنید مثل یک شرح تاریخی با تمام جزئیات اما با احساس بنویسید.

داستانتان باید شامل حکایات و حقایق خیلی جالبی باشد و توضیح دهید چه اتفاقی افتاد که شرکت به این نقطه رسید.

هر داستان کسب و کار جالبی یک هدف و یک رویایی دارد که باعث تولد آن شرکت شده و حالا این شرکت به کجا قرار است برسد.

و آن جایگاه قدرتمندی که از ابتدا این شخص را جذب کرد تا بخواهد به آن مرحله برسد را در نظر بیاورید و بنویسید.

قسمتهای مهم را برجسته کنید.

قسمتهایی که هدف سازمان را نشان می دهد و سبب شده شما وارد فاز بعدی شوید.

  1. چرا شرکت را بوجود آوردید؟
  2. نام تجاری شرکت شما چیست و بر چه مبنایی انتخاب شده؟
  3. چه چیزی قرار است خلق کنید و به چه نحوی از آن لذت می برید؟
  4. شعار شما چیست؟
  5. چه چیزی برای مشتری های شما مهم است؟
  6. چه کسانی ذی نفع کار شما هستند؟
  7. هدف نهایی بوجود آوردن این شرکت چیست؟

انتخاب هدفی والا

هدف جلب رضایت مشتری، هدفی فراتر از پول هست که مانند یک لیدر شیپ شما را به سمت ارزشها هدایت می کند.

حالا بیایید آنچه برای شما ارزش است را لیست کنید.

انواع مشتری هایی که این ارزشها و ایده آل ها را دارند را پیدا کنید و فقط آنها را در نظر بگیرید.

البته مشتری هایی که هوش تجاری و شم اقتصادی بالایی دارند اهداف شما را تشخیص می دهند.

ما کجاییم؟ و چطور می خواهیم دنیای بهتری را ایجاد کنیم؟

با پاسخ دادن به این سوال شما هسته ی داستان خود را می سازید.

بعد از پاسخ دادن به این سوالها در واقع شما بیانیه ی خود را نوشته اید و حالا وارد مرحله ی بعد می شید.

برند استوری شما باید ارتباطات معنی داری را ایجاد کند تا به فروش بیشتر منجر شود.

با این کار شما قلب تان را به اشتراک میگزارید.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوره جامع کوچینگ سوئیسی