کوچینگ (مربی گری) مسیری برای موفقیت
کوچینگ به معنی مربیگری است اما در ایران وقتی ما کلمه مربی را می شنویم ذهن ما به سمت ورزش و مربیگری ورزشی می رود اما در واقع باید بگویم که مربیگری می تواند در جنبه های دیگر با هدف توسعه معنی پیدا بکند از جمله مربیگری در زندگی ، مربیگری در تجارت ، مربیگری شخصی، مربیگری در سلامت، مربیگری در آموزش، مربیگری در ارتباط و … .
کوچینگ يک رابطه حمايتی و دو طرفه است است كه در آن كوچ(مربي) به مراجع خود كمک ميكند تا با تمركز بر هدف انتخاب شده به نتايج مورد نظر دست پيدا كند.
کوچ به افراد كمک می كند در زندگی شخصی به نتايج دلخواه خود برسند و از اين طريق اهداف شخصی محقق شود.
کوچ های موفق چه می کنند:
به فرد کمک می کنند تا اهداف بهتری را انتخاب کنند و به آنها برسند. از فرد میخواهند کاری بیشتر از حد توان خود، انجام دهند. تمرکز مراجعه کننده خود را روی تولید سریعتر و نتیجه بهتر متمایل میکنند کوچها با فراهم سازی ابزارها و ساختار حمایتی ترتیبی می دهند تا فرد پیشرفت ها خود را در زمان کمتری مشاهده کند.
تاثیر کوچ در موفقیت در چگونه است؟
- سینرژی بین کوچ و فرد لحظه های منحصر به فردی را خلق می کند.
- اهداف بهتری طرح ریزی می شود. آنها فرد را به سمت هدف هدایت می کنند تا به نتایجی که نیاز دارد برسد.
- فرد مهارت های جدیدی پیدا می کند و با این مهارت ها به سمت موفقیت بیشتر حرکت می کند.
دلایل شهرت کوچینگ در چیست؟
افراد بسیاری از انجام کارهای تکراری خسته شده اند و دوست دارند کارهای خاصی را امتحان کنند تا علاوه بر کسب تجربه جدید باعث شود در زندگی آنها تغییری هم ایجاد شود. مسئله این است که بیشتر افراد نمی توانند به صورت واضح داشتههای خود را ببینند و اگر هم بتوانند پله بعدی را برای رسیدن به موفقیت را نمی توانند پیدا کنند. وظیفه کوچ پیدا کردن هردو موضوع باهم است.
افراد متوجه می شوند که رسیدن به آنچه سال ها پیش از دست داده اند یا رسیدن به آن یک رویا بوده است چقدر می تواند ساده باشد. کوچ موفقیت یک معجزه گر نیست اما او یک جعبه ابزار موثر همراه خود دارد که کمک می کند ایده های بزرگ به واقعیت تبدیل شوند. خوشبختانه امروزه مردم زمان و منابع کافی برای سرمایه گذاری روی چنین مواردی را دارند.
آیا بین کوچ و فرد می توان یک وابستگی ایجاد کرد؟
فرد ممکن است به یک کوچ نیاز داشته باشد تا به فرصت های بیشتری دست پیدا کند یا برای بالا بردن رشد خود استفاده کند اما با این حال نباید وابستگی بین او و کوچ وجود داشته باشد. هر کسی که می خواهد به جایی برسد و نیاز به ساختار، پیشنهاد و حمایت دارد.
کوچ با افرادی کار می کند که در حوزه خود مستقل و به اندازه کافی قدرتمند هستند. به یاد داشته باشید قرار نیست ما در اینجا مسائل ذهنی و روانی شما را حل کنیم. کوچ به شما کمک می کند آینده بهتری را خلق کنید و در زندگی خود صاحب موفقیت بیشتر، پول بیشتر و رفاه بالاتر شوید.
آیا کوچ موفقیت می تواند آسیب رسان باشد؟
کوچ در مسائل روانی و ذهنی وارد نمی شود و به شما مشاوره نمی دهد. او سعی نمی کند که مسئولیت افکار و مسائل فرد را در دست بگیرد. اما در عوض از فرد در قبال پذیرش مسئولیت رفتار و افکارش حمایت می کند. در این حالت است که تغییر شروع می شود و این بر اساس خواست فرد ادامه پیدا میکند.
کوچینگ درون سازمانی در مقابل کوچینگ برون سازمانی
نوع اول: کوچ برون سازمانی است که در آن کوچ هیج ارتباطی با هیچ بخشی از سازمان ندارد.
نوع دوم: کوچ درون سازمانی است که مدیر یا رهبر تیم به عنوان کوچ برای تیمش عمل می کند. این دو شباهت ها و تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند.
برای مثال:
در یک ارتباط برون سازمانی کوچ هیچ تخصصی درباره موضوع ندارد و هیچ سودی هم از سرمایه گذاریها و نتیجه آنها نمیبرد، در این حالت تا زمانی که فرد از روند کار راضی باشد کوچینگ ادامه می یابد.
کوچ هیچ ایده و دیدگاه قبلی از فرد ندارد. احتمالا شخصیت آنها را در محیط کاری نمی داند و هیچ ایده ای در رابطه با کیفیت کار ندارد.
در یک رابطه درون سازمانی در مقابل، کوچ ممکن است سودبری بالایی از تمام تصمیمگیریها داشته باشد، همان طور که اطلاعات زیادی هم درباره موضوع دارد.
آنها ممکن است فردی که کوچ می شود را به خوبی بشناسند، ممکن است برای مدتی مدیریت کرده باشند و یا دیدگاه هایی از قبل طراحی شده برای نتیجه پایانی کوچینگ در نظر داشته که این نتیجه میتواند صرفا مثبت نباشد. کوچ درون سازمانی در این حالت به چندین مسئله باید رسیدگی کند که کوچ برون سازمانی نیازی به بررسی آنها ندارد. کنار گذاشتن تمام افکار از پیش طراحی شده درباره فرد و تاثیر آنها باید روی روند کوچینگ تمرکز و آنچه از طریق آن درباره فرد در می یابند.
فراموش کردن تخصص خود و کمک به افراد برای توسعه راه حل های خود، یک راه خوب این است که هرگز تلاشی برای پیشنهاد دادن نداشته باشند اما همیشه سوالات باز بپرسند مانند: آیا تا بحال به فکر راه حل X بوده ای؟
راه حل ها را ارایه ندهد بلکه اجازه دهد که فرد در زمان خود راه حل را به شیوه خودش پیدا کند و یا اینکه با سوال پرسیدن درباره طبیعت مسئله و اینکه راه ممکن چه چیزی می تواند باشد به وی کمک کند.
از فرضیاتی که ایجاد شده آگاهی داشته باشد، چه آنها که درباره فرد است و چه آنهایی که درباره روند کار یا موضوع مورد بحث است. با این آگاهی که اکنون دارید، به کوچینگ کلاسیک و نقش آن در کسب وکارتان فکر کنید! و برای آن برنامه ریزی کنید.
مسیر کوتاه برای تبدیلشدن به یک کوچ:
تبدیلشدن به یک کوچ حرفهای، مانند هر کار دیگری دشوار و زمانبر است. اما رسیدن به جایگاه یک کوچ متوسط، مسیر نسبتاً کوتاهی دارد. کافی است هزینه و زمان شرکت در دورههای کوچینگ را با هزینه و زمان و دردسرهای تبدیلشدن به یک مشاور حرفهای در روانشناسی مقایسه کنید.
در رشتههایی که همخانوادهٔ کوچینگ محسوب میشوند، معمولاً شما نمیتوانید امسال وارد بازی شوید و سال بعد، گواهینامه به دست، آماده حضور در بازار کار باشید
آیا هر کسی توانایی کوچ بودن را دارد؟
یکی از بهترین راههای ایجاد ارتباط و گرفتن راهنمایی و مشاوره از کوچ، داشتن روراستی و صداقت در کار است. هنگامی که ذهن خود را بر استفاده از صداقت متمرکز کنید، افکار و رفتارهای ما اغلب خود را به گونهای مرتب میکنند که راه درست را به ما نشان دهند.
دکتر امیرحسین مظاهری سیف در یکی از سمینارهایش به دانشجوها این تمرین را داد که برای بررسی این نکته گفتگویی با کسی ترتیب دهید که او را تقریبا، اما نه خیلی خوب میشناسید. اگر کسی را انتخاب کنید که علاقهمندید صمیمیت بهتری با او به وجود آورید، این کار ممکن است حتی بهتر هم انجام شود.
هدف دوره کوچینگ مدرن این است که بر فاکتورهای روراستی، گشودگی و اعتماد تمرکز میکند تا به شما کمک کند این عناصر کلیدی رابطه را بیشتر در نظر داشته باشد.
مهارت گوش کردن خود را افزایش دهید
شنوندگان خوب درک بهتری از افراد و موقعیتها دارند در کوچینگ هنگامی که به صورت موثر به کسی گوش میدهید به او این امکان را دهید که آرام شود ایدههایش را روشنتر بیان کند و عموما حس درک شدن به او دست دهد.
بهعنوان کوچ هنگامی که گوش کردن موثر ندارید در درک افراد و موقعیت او، خود را ناتوان خواهید کرد. همچنین تمرکز حواستان را بر افراد از دست میدهید. ضربالمثلی هست که میگوید با مشورت، مشکلات آسان می شوند.
دوره کوچینگ مدرن گوش کردن را هدیهای میداند که به دیگران میبخشید، زیرا نیازمند این است که کوچ تمام تلاش خود را به کارببرد تا برای مدتی بتواند بر طرف مذاکره اثر بگذارد. گوش کردن به دیگران یکی از راههای افزایش توانایی خود در تاثیرگذاری است و با این وجود ما اغلب این نکته را به طرز عجیبی فراموش میکنیم.
یک کوچ خوب در نتیجه گوش دادن موثر قادر است که به آنچه گفته میشود دست یابد و به آنچه ناگفته میماند توجه کند. کوچ با تجربه آموخته است که نه تنها از ذهن خود، بلکه از همه بدن خود برای گوش کردن به دیگران استفاده میکند.
توسعه انسانها به کمک کوچینگ
کوچینگ در واقع هنر بهسازی عملکرد دیگران است.مدیرانی که روش مربی گری را برای هدایت اعضای خود به کار می گیرند در واقع آنها را تشویق می کنند که با انجام کارهای چالش بر انگیز به تجربیات خود بیفزایند.حال از یک زاویه دیگر به این موضوع دقت کنید فرض کنید یک پدر با تجربه می خواهد چالشهایی که خود در زندگی تجربه کرده است را به پسر نوجوانش یاد بدهد و به فرزندش می گوید پسرم حواست باشد که کسی سرت کلاه نگذارد و پسر نوجوان هم می گوید چشم باباجان. به نظر شما آیا این پسر نوجوان یاد گرفت که کسی در زندگی سرش کلاه نگذاره؟ قطعا اینگونه نسیت و ما با صرف گفتن یک موضوع نمی توانیم در فرد یادگیری ایجاد کنیم بطور مثال من به شما می گویم در این استخر یک سکوی پرش وجود دارد که ارتفاع آن 10 متر است.
قطعا هیچ ذهنیت و هیچ چشم اندازی در شما ایجاد نمی شود. اما وقتی شما را بر سر این سکو می برم و شما از ارتفاع 10 متری پایین را می بینید قطعا یک ذهنیت از ارتفاع 10 متر در شما ایجاد می شود و وقتی که جرات می کنید و از این ارتفاع به داخل آب می پرید تازه می فهمید مفهوم ارتفاع 10 متر یعنی چی! و در فرایند کوچینگ هم به همین صورت است و با صرف گفتن یک موضوع فرد نمی تواند یادگیری خوبی برایش ایجاد شود.
سخن پایانی
در نتیجه دوره کوچینگ فرایند مربیگری را اینگونه میطلبد که چیزی فراتر از یک مشاهدهگر منفعل باشید. به عنوان کوچ شما باید در گفتگو درگیر شوید تا تفکر طرف مقابل را تسهیل کنید. صحبت کردن، سوال کردن، تصدیقها و ژستهای فیزیکی شما، همگی در این فرآیند ضروری هستند.
کوچینگ انواع مختلفی دارد مثل: کوچینگ زندگی، کوچینگ شغلی، کوچینگ فردی که در مقاله بعد به صورت مفصل در این موارد با شما صحبت خواهیم کرد.