روش رشد اقتصادی در کشورها بخاطر متفاوت بودن در درآمد سرانه و رفاه اقتصادی دارای متدهای فراوانی است. پاسخ این سوال که رشد اقتصادی با چه روشی امکان پذیر است؟ یکی از دغدغههای اصلی محققان اقتصادی میباشد که پیشنهاد میکنند دوره شم اقتصادی را بگذرانید. البته ناتوانی تئوریهای اقتصادی مطرح شده در بین کشورها بخاطر متفاوت بودن ساختار اقتصادیشان نیاز به نگرشها و تحلیلهای زیادی دارد تا بتوانند به یک نتیجه مشترک برای توسعه اقتصادی برسند. همچنین برای رفع مشکل توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم و نیز پیامدهای که بر اقتصادشان دارد به بررسی، روش رشد اقتصادی پرداخته میشود. اولین اقدام این است که به مسئله تاثیرگذار بر توسعه رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته بپردازیم و چالشهای موجود در خصوص علت رشد نیافتگی کشورهای جهان سوم را شناسایی کنیم.
شایان ذکر است که تفاوت دیدگاه زیادی بین اقتصاددانان جهان وجود دارد که به نقش و توسعه روند مالی هر کشور بستگی دارد. زیرا بخش مالی هر کشور با گسترش و فراهم آوردن سرمایه باعث رشد اقتـصادی شده و زمینه گسترش پیشرفت اقتصادی را بوجود میآورد.
عوامل اقتصادی و غیراقتصادی در توسعه هر کشوری تاثیر زیادی دارد که از عوامل اقتصادی میتوان به: منابع طبیعی موجود در آن، سرمایه، پیشرفتها و علوم تکنولوژیکی، سازماندهی تولید، تقسیم کار و مقیاس تولید و سایر مواردی که منجر به بالا رفتن بهرهوری میشود و عوامل اقتصادی به عوامل اجتماعی و انسانی میتوان اشاره کرد.
رشد اقتصادی نقش بسیار مهمی در ورود صنعت کشورها به چرخه حل مشکلات، فرصتها و استانداردهای ارتقاء یافته دارد که مسیر توسعه اقتصادی، در کشورها بر محور رشد اقتصادی تعریف شده است.
در شرایط امروزی که کاهش نرخ سرمایهگذاری و تجارت جهانی؛ کاهش نرخ رشد در بسیاری از بازارهای تازه تاسیس و اقتصادهای در حال توسعه را بدنبال داشته، بکارگیری سیاستهای رشد با هدف بهبود بخشیدن فضای سرمایهگذاری به عنوان یک امر ضروری مورد توجه قرار گرفته است.
دکتر امیرحسین مظاهری سیف در یکی از سمینارهایش تعریف رشد اقتصادی را در تفاوت روش رشد اقتصادی در دورههای مختلف میداند و بصورت واقعی یا صوری متناسب با تورم اندازهگیری میشود. بنابراین افزایش تولید کالا و خدمات در اقتصاد باعث رشد اقتصادی شده البته افزایش کالاهای سرمایهای و نیروی کار حرفهای با تکنولوژی بروز دنیا نیز به توسعه و رشد اقتصادی کمک شایانی میکنند، معمولا رشد اقتصادی با تولید ناخالص داخلی اندازهگیری میشود.
واژه رشد اقتصادی را احتمالا زیاد در اخبار و رسانهها شنیده باشید، رشد اقتصادی به این معناست که میزان تولیدات هر کشور نسبت به سال گذشته افزایش یابد یا اصطلاحا رشد یافته باشد. بعنوان مثال اگر اقتصاد کشوری در سال گذشته 5 تا ماشین تولید میکرده و امسال تولید این محصول به 8 تا ماشین ارتقا یافته است، این امر به معنای رشد اقتصادی این کشور به میزان ۵۰ درصد است.
زمانیکه تولیدات یک کشور نسبت به قبل افزایش مییابد، در سیستم کسب و کار نیز تعداد افراد مورد نیاز، افزایش یافته و وضعیت اشتغال یک کشور رو به رشد و بهبودی خواهد بود. در نتیجه وقتی میزان تولید افزایش یاید، عرضه محصولات زیاد شده و قیمت کاهش یافته و قدرت خرید مردم افزایش مییابد. همچنین رشد اقتصادی باعث افزایش صادرات کشور به خارج از کشور شده لذا زمینهی ورود ارز به کشور نیز فراهم میشود.
تولید کالاها و خدمات متفاوت در وهله نخست به دسترسی منابع اولیه نیازمند است، منابع طبیعی نقشی تعیینکننده در صنایع دارند. گاها یافتن یک منبع جدید به مثابه ایجاد ظرفیت تازه در کشور برای تولید کالا و خدمات جدید و نوآوری است، و به معنای قطع وابستگی از واردات مواد اولیه از دیگر کشورها و افزایش توانایی کشور در تولید کالاها و خدمات میباشد.
افزایش تخصص نیروی کار چه تاثیری بر روند رشد اقتصادی دارد؟ اگر رشد اقتصادی به افزایش تولید کالا و خدمات در اقتصاد وابسته باشد، نیروی انسانی متخصص و حرفهای علت اصلی بهوجود آمدن کالاها و خدمات جدید در اقتصاد خواهد بود که کشورهای پیشرفته و مدرن به اهمیت آن پی بردهاند.
زیرا در نبود نیروی کار متخصص فعالیتها با بهرهوری پایینتر انجام میشود، کیفیت کالاها کم شده و قیمت آنها توانایی رقابت با رقبای خارجی را نخواهند داشت. نکته حائز اهمیت، توجه به نیروی انسانی و تبدیل آن به سرمایه انسانی یکی از عوامل خیلی مهم در بهبود رشد اقتصادی است که موجب میشود جوامع پیشرفته توجه شایانی به آموزش و پرورش نیروهای ماهر داشته و سرمایهگذاری زیادی در سیستم آموزشی بوجود آورند.
بدست آوردن رویهها، ابزار، وسایل و دستگاههای جدید در تولید محصولات و خدمات مدرن یکی از بهترین فاکتورها در رشد و توسعه اقتصادی کشورها و فاصله گرفتن آنها در تولید کالا و خدمات در بازارهای جهانی است. ممکن است یک کشور سرمایه انسانی خوبی داشته باشد و منبعی موثق از ایدهها و طرحهای جدید در تولید انواع کالاها و خدمات در اختیار داشته باشد.
اما ساز و کار صحیحی برای تبدیل این ایدهها به تکنولوژیهای عملی در تولید کالاها و خدمات نداشته باشد، در نتیجه چنین کشوری نمیتواند قدم در مسیر رشد و توسعه بگذارد و سرمایه انسانی آن به کشورهای دیگری مهاجرت میکنند که سازوکاری جدید برای تبدیل ایدههای خلاقانه به تکنولوژی داشته باشند.
همانطور که میدانید، اکثر کشورهای پیشرفته و مدرن پذیرای نوابغ موفق کشورهایی هستند که چنین سیستمی در اقتصاد خود ندارند. بنابراین توصیه میشود برای اینکه بدانید عاقبت مالی شما چگونه است؟ و در کسب و کارتان به پیشرفت چشمگیری برسید حتما دورههای آموزشی و سمینارهای که در جهت رشد اقتصادی برگزار میشوند را شرکت نمایید.
یکی دیگر از مهمترین عوامل در رشد اقتصادی کشورها که موجب تسهیل حرکت جریان سایر ایدهها و خلاقیتها میشود، توانایی یک کشور در برقراری ارتباطات موثر با سایر کشورها و افزایش حجم مبادلات تجاری است. زمانیکه کشوری توانایی ارتباط با سایر کشورها در مبادلات تجاری را داشته باشد میتواند در زمینههای مختلف مهارت، دانش و کسب خلاقیت از هر کشور دیگری پیشی بگیرد.
اکثر کشورها که تکنولوژی و نوآوری پیشرفتهی در زمینههای مختلف دارند، تمایل به احداث کارخانههای خود در کشورهایی که از لحاظ منابع اولیه، مواد مناسب و با کیفیتی دارند، میشوند. تحت این شرایط تولیدات با قیمت کمتری تولید شده و ضمن افزایش درآمدهای مختلف کشور، تکنولوژی تولید محصولات جدید نیز به کشور وارد شده و توانایی در تولید کالاها و خدمات مختلف بالا میرود.
رشد اقتصادی به افزایش مجموع تولید در اقتصاد هر کشور گفته میشود، لذا مجموع سود در تولید با افزایش میانگین بهرهوری و توسعه مرتبط خواهد بود و باعث افزایش درآمد و منجر به خرید بیشتر مشتریان شده، این امر به معنای افزایش کیفیت استانداردهای زندگی است.
تعریف رشد اقتصادی عبارت است از افزایش تولید کشور در یک سال خاص در مقایسه با سال پایه، افراد در اقتصاد باید درست پس انداز کردن را یاد بگیرند و از منابع برای سرمایه گذاری به نحوه احسن استفاده کنند، با ایجاد پیشرفت در تکنولوژی و فن آوری جدید بر ارزش افزوده خود بیافزایند.
هدف از بررسی عوامل موثر بر روش رشد اقتصادی، افزايش سطح رفاه زندگی است. نرخ رشد اقتصادی در ميان کشورها متفاوت و در بيشتر موارد ناشی از فضای کسب و کار مناسب، عوامل توليدی، سطح فناوری پیشرفته، وضعيت فعاليت، ارتباطات بین دولت و مردم است.
مطالعه و بررسی عواملی که بر رشد اقتصادی کشورهای جهان تاثیر میگذارد، نیازمند بررسی ساختار بخشهای اقتصادی هر کشور است. عواملی مانند تحقیق و توسعه و انباشت سرمایه انسانی، در این زمینه کمک زیادی میکنند. لازم است که بدانید، دست یابی به توسعه اقتصادی از مهمترین اهداف هر کشور بوده که از طریق رشد و هماهنگی بین قسمتهای مختلف اقتصادی تشکیل میشود.
سرمایهگذاری بر روی نوآوری جدید، بازدهی بالقوه را برای تمام کالاها و خدمات افزایش میدهد؛ زیرا فناوریهای جدید موثرتر از فناوریهای قدیمی خواهند بود. اگر مقدار ناکافی از منابع، به کالاهای سرمایهای اختصاص داده شود، اقتصاد کشور رشد نخواهد کرد. به این دلیل که در طول زمان از ارزش سرمایه کم میشود، قسمتی از منابع باید به کالاهای سرمایهای اختصاص داده شود تا اقتصاد در اندازهی فعلی خود باقی بماند و کوچکتر نشود.
تقسیم کار یعنی اختصاصی کردن بخشهای متفاوت کار به افراد مختلف، به این معنی که چگونه میتوان تولید را به وظایف گوناگونی تقسیم کرد و امکان توسعه در کسب و کار را برای کمک به تولید فراهم نمود و زمینهای را فراهم کرد تا نیروی کار، متخصص شود. زیرا تقسیم کار و تخصصی شدن وظایف میتواند باعث رشد بینظیری در ظرفیت تولیدی شود و منحنی امکانات تولید را به سمت بیرون حرکت دهد.
روشهای جدید و مدرن در تولیدات، موجب بالا رفتن بازدهی بالقوه میشود. برای مثال، استفاده از کارِ گروهی در تولیدات، موجب کاهش ضایعات میشود و بهرهوری را بهبود میبخشد.
افزایش نیروی کار به اقتصاد کشور این امکان را میدهد تا بازدهی بالقوهی خود را افزایش داده و این افزایش میتواند از طریق رشد طبیعی جمعیت باشد که در شرایطی که نرخ تولد، بیشتر از نرخ مرگومیر یا از طریق مهاجرت خالص که میزان مهاجرت به داخل کشور، بیشتر از مهاجرت به خارج از آن است، ایجاد شده.
کشف و اکتشاف منابع ارزشمندی مانند نفت، ظرفیت تولیدی اقتصاد کشور را بالا میبرد. اگر نیروی کار یا سایر منابع، از یک قسمت به بخش دیگری انتقال یابند، موقعیت منحنی امکانات تولید تغییر خواهد کرد و بیشترین بازدهی در صنعتی که منابع را دریافت کرده افزایش مییابد و حداکثر بازدهی در شرکتی که منابع را از دست داده، کمتر میشود.
بنابراین رشد اقتصادی هر کشوری مسئله ارزشمندی در اقتصاد است که زیربنای اصلی افزایش اشتغال، کاهش تورم و توسعه اقتصادی آن کشورخواهد بود.
اولین مسیر، افزایش میزان کالای سرمایهای در اقتصاد است. لذا زیاد شدن سرمایه به اقتصاد، بهرهوری در کار را افزایش میدهد. ابزار مدرن به معنای امکان افزایش خروجی کارگران در یک بازه زمانی است. افراد در اقتصاد باید ابتدا، درست پسانداز کردن را یاد بگیرند تا بتوانند منابع را برای ایجاد سرمایه جدید بکار ببرند. سرمایه جدید باید از نوع خوب، در جای درست و در زمان مناسب در اختیار افراد قرار گیرد تا بتوانند به بهترین روش از آن استفاده کنند.
دومین مسیر، ایجاد رشد و توسعه اقتصادی در تکنولوژی است. تکنولوژی پیشرفته این امکان را به کارگران میدهد تا بتوانند همان موجودی کالای سرمایهای را به روشهای جدیدتر و بهینهتر با هم ترکیب کرده و بتوانند خروجی بیشتری تولید کنند. نرخ رشد تکنولوژی و نوآوری تا حدود زیادی وابسته به نرخ پسانداز و سرمایهگذاری است.
سومین مسیر، برای ایجاد روش رشد اقتصادی، نیروی کار را افزایش دهید. با یکسان در نظر گرفتن سایر موارد، نیروی کار، کالا و خدمات اقتصادی بیشتری را تولید میکنند، همچنین مسائل کلیدی در این فرآیند نیز وجود دارند. افزایش نیروی کار، میزان خروجی که باید مصرف شود تا تامین شوند را نیز بیشتر میکند.
از این رو نیروی کار جدید باید حداقل به اندازهای مولد باشد که بتوانند این میزان را جبران کرده و مصرف کننده صرف نباشند. لذا نیروی کار باید وارد کاری در مکانی مناسب و در ترکیب درست با نوع مناسب کالای سرمایهای مکمل باشند تا بتوانند از پتانسیل مفید و موثر نیروی کار جدید استفاده کنند.
آخرین مسیر، افزایش سرمایه نیروی انسانی است، به این معنا که نیروی کار در شغل خود مهارت زیادی کسب کنند و بهرهوری را از طریق آموزش مهارتها، آزمون و خطا، و یا تمرین بیشتر افزایش دهند. همچنین پس انداز، سرمایهگذاری، تخصص، پایدارترین و کنترل پذیرترین روشهای ممکن هستند.
به زبان سادهتر به هر چیزی غیر از سرمایه فیزیکی از قبیل اموال، تجهیزات و سرمایه مالی، سرمایه انسانی گفته میشود. در قرن گذشته در اقتصاد کشورهای پیشرفته، سهم سرمایه فیزیکی از تولید ناخالص داخلی با افت شدیدی روبرو شد، ولی سهم سرمایه انسانی افزایش یافت.
افزایش سهم سرمایه انسانی از تولید ناخالص داخلی، موجب پیدایش مفهوم اقتصاد دانشی شده است. سرمایه دارای اشکال مختلفی بوده که به عنوان نهادهای در نظر گرفته شدهاند که وارد فرایند تولید کالاها و خدمات میشوند.
بنابراین سرمایه نیروی انسانی را نمیتوان مانند یک نهاده ساده در نظر گرفت، زیرا نقشی پیچیدهتر در فرایند تولید کالا یا ارائه خدمات دارد. در نتیجه سرمایه انسانی، به دانش، تحصیلات، شایستگیهای کاری و ارزیابیهای روان سنجی اشاره میکند.
برای برنامهریزی و تجزیه و تحلیل اقتصادی در هر کشوری در اختیار داشتن ابزارهایی مانند حسابهای ملی و سایر حسابهای کلان و همچنین شاخصهای اقتصادی مورد نیاز است. شاخصها در هر کشوری، توسط مراجع مختلف آماری و علمی تهیه میشود که به سازمانهای دولتی، سازمانهای بینالمللی، دانشگاهها و سایر مراکز در زمینههای مختلف میتوان اشاره کرد.
هر چقدر شاخصهای روش رشد اقتصادی به موارد ذکر شده در بالا بیشتر باشد، شاخص بهتری به حساب میآیند. البته در مقایسه بین شاخصها یک خصوصیت دیگری نیز وجود دارد که در دسترس بودن و کیفیت دادههای مورد لازم برای محاسبه شاخصها است.
شاخصهای متفاوتی برای بیان وضعیت اقتصاد و صنعت کشورها شاخته شده که از مشهورترین آنها میتوان به تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم، نرخ بیکاری، رشد نقدینگی، نرخ سود بانکی و تراز تجاری، ضریب جینی و شاخص محیط کسب و کار اشاره کرد.
در تعریف توسعه اقتصادی به صورت عام و به صورت خاص نظریههای مختلفی وجود دارد، اما همواره شاخص تولید ناخالص داخلی و نرخ رشد اقتصادی به عنوان مهمترین شاخصها در درجهبندی توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی اقتصادی کشورها مورد بررسی قرار گرفتهاند. این شاخص، مبنای اصلی سیاستگذاریها یا هدفگذاریهای اقتصادی اغلب کشورها میباشد.
شاخصهای روش رشد اقتصادی از طریق محاسبات پیچیده و بررسیهای دقیق انجام میگیرد. اندازهگیری این شاخص توسط هر کسی امکانپذیر نیست و در هر کشوری نهاد خاص خودش را دارد. نظریههای رشد اقتصادی نوعی روش به شمار میرود که یک نوع ابزار فکری و فن اندیشیدن هستند که به انسان کمک میکنند تا بتواند به نتیجهگیریهای صحیح دست پیدا کنند.
نظریههای رشد اقتصادی شامل دو نظریه، نظریه رشد برونزا و درونزا هستند که نظریه رشد برونزا بر روی رونق اقتصادی توسط عوامل خارجی تعیین شده و عوامل داخلی نقشی در ایجاد آن ندارند. طبق این نظریه، با در نظر گرفتن میزان ثابتی از نیروی کار، رشد و توسعه اقتصادی در بعضی از نقاط متوقف خواهد شد، در این نقاط تولید که در حال پیشرفت و گسترش است بر پایه عوامل ایجاد کننده تقاضای داخلی به تعادل میرسد.
مدل رشد درونزا در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 میلادی و همراه با نظریههای پال رومر و رابرت لوکاس، پیشرفت کرد. اقتصاددانان جهان، در زمینه ایجاد فناوری درون زا مطالعاتی را انجام دادند و توانستند نظریه رشد درونزا را که شامل توضیح ریاضی پیشرفت فناوری بود، توسعه و ارتقا دهند.
این مدل مفهوم جدیدی از سرمایه انسانی را در بر دارد. شامل مهارتها و دانشی است که بازدهی کارگران را افزایش میدهد، سرمایه نیروی انسانی برخلاف سرمایه فیزیکی نرخ بازده را بالا میبرد. لذا، با وجود بازده ثابت برای سرمایه رشد اقتصادی هرگز به حالت پایدار نخواهند رسید.
در مدلهای رشد اقتصادی، نرخ رشد بلندمدت به وسیله نرخ پسانداز یا نرخ پیشرفت فناوری و به صورت رشد برونزا تخمین زده شده است. با توجه به این شرایط، علت نرخ پسانداز و نرخ پیشرفت فناوری به صورت ناشناخته باقی مانده که مدل رشد درونزا با ایجاد مدلهای اقتصاد کلان خارج از پایههای اقتصاد خرد، تلاش کرده که بر این ضعف غلبه کند.
در این نظریه خانوادهها مطلوبیت خود را نسبت به محدودیت بودجه افزایش میدهند در حالی که صاحبان سرمایه سودهایشان را بیشتر میکنند. از اهداف رشد و توسعه اقتصادی میتوان به افزایش ثروت، رفاه مردم جامعه، ریشه کنی فقر و ایجاد اشتغال نام برد که راستای عدالت اجتماعی است.
نگاه به توسعه اقتصادی در کشورهای پیشرفته و کشورهای توسعه نیافته تفاوت دارد. در کشورهای توسعه یافته، هدف اصلی افزایش رفاه و امکانات مردم بوده در حالی که در کشورهای عقب مانده، بیشتر ریشه کنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر قرار گرفته است.
اهداف توسعه اقتصادی عبارتاند از: ریشه کن کردن فقر مطلق و گرسنگی، دستیابی به آموزش ابتدایی در جهان، ترویج برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، کاهش میزان مرگ و میر کودکان، بهبود تندرستی مادران، مبارزه با ایدز، مالاریا و دیگر بیماریها، تضمین پایداری زیست محیطی و ایجاد مشارکت جهانی برای توسعه.
از جمله شاخصهای توسعه اقتصادی یا سطح توسعه یافتگی میتوان به این موارد اشاره کرد:
شاخص درآمد سرانه
از تقسیم درآمد ملی یک کشور به جمعیت آن، درآمد سرانه به دست میآید. این شاخص در کشورهای مختلف، معمولا با سطح درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مورد مقایسه قرار میگیرد.
شاخص برابری قدرت خرید
دراین روش، مقدار تولید کالاهای مختلف در هر کشور، در قیمتهای جهانی آن کالاها ضرب شده و پس از انجام تعدیلات لازم، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آنان محاسبه میگردد.
شاخص درآمد پایدار
در این روش، هزینههای زیست محیطی که در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد میشود نیز در حسابهای ملی منظور گردیده و سپس میزان رشد و توسعه به دست میآید.
شاخصهای ترکیبی توسعه
از اوایل دهه 1980، برخی از اقتصاددانان به جای تکیه بر یک شاخص انفرادی برای اندازهگیری و مقایسه توسعه اقتصادی بین کشورها، استفاده از شاخصهای ترکیبی را پیشنهاد کردند. این شاخصها بر اساس چند شاخص اصلی و همچنین چند زیرشاخه تعریف شدهاند.
شاخص توسعه انسانی
این شاخص در سال 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفی شد که براساس این شاخصها محاسبه میگردد: درآمد سرانه واقعی، امید به زندگی و دسترسی به آموزش
حضور فعال زنان در عرصه اجتماعی
هر چه حضور فعال زنان در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زیاد باشد، جامعه توسعه یافتهتر خواهد بود. همچنین درجوامع توسعه نیافته، زنان اکثرا در خارج از خانه شاغل نیستند و به این ترتیب نیروی انسانی در این کشورها به نصف کاهش یافته است.
استقلال ملی
به این مفهوم که سایر دولتها به میزان زیادی نتوانند بر تصمیمات دولت ملی نفوذ و تاثیر بسزا داشته باشند.
سخن آخر، شما میتوانید فیلمهای آموزشی زیادی را با این عنوان در کانال یوتیوب ثروت آفرینان مشاهده کنید.
مرکز آموزش عالی ثروت آفرینان پارس با مدیریت دکتر امیرحسین مظاهری نزدیک به سه دهه فعالیت علمی و تخصصی در زمینه های کسب و کار و تکنیک های فروش، کارآفرینی و سخنوری، مدیریت منابع انسانی و مدیریت زمان، تحلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی روز داشته است. و تا امروز رسالت خود را در آموزش و تعالی کسب و کارهای جامعه دانسته است تا بتواند به نوبه خود در خدمت جامعه و فعالان اقتصادی باشد.