لذا لازم است برای دستیابی به موفقیت در عرصه های مختلف زندگی، از کلمات مثبت و دارای انرژی مثبت استفاده کنیم تا میزان تأثیرگذاری ما بر روی افراد بالاتر رود. اما مثبت بودن کلمات، به معنی انتقال کلمات هم فرکانس با ذهن مخاطب است که برای وی تصاویر مناسبی ایجاد می کند و مناسب ترین تصاویر، تصویرهایی است که فرد از خودش می بیند. از این رو، هرچه فرد مقابل، در کلام و مفاهیم انتقال یافته از سمت شما، خودش را ببیند، آن را به معنای توجه شما به ماهیت وجودی خود می پندارد و از این لذت بردن شما از خودش، لذت می برد. اما این کلمات کاریزماتیک، برحسب فضای کاربرد و موضوع صحبت، به دو شکل عمومی و اختصاصی دسته بندی می شوند. زمانی که فرد روبروی شما آشنا بوده و صمیمیت بین شما و او بسیار باشد، با زمانی که در فضای کاری قرار می گیرید و فرد روبروی شما، برای اولین بار با شما در ارتباط است، فرق می کند. لذا برهمین اساس، در این مقاله به چند مورد از انواع کلمات هیپنوتیزمی در کسب و کار خواهیم پرداخت.

کلمه اعجاز انگیز «شما»

زمانی که شما، نام خود را از زبان کسی می شنوید، احساس صمیمیت شکل می گیرد و بصورت ناخودآگاه، گاردهایی که در برابر او گرفته اید باز می شود و احتمال بیشتری برای پذیرش حرف او خواهید داشت. از این رو می توان زمانی که به دنبال نتیجه گرفتن مخاطب از احساسش نسبت به حرف های خود هستیم و نام او را نمی دانیم، در خلال کلمات خود، از کلمه قدرتمند «شما» استفاده کنیم تا بصورت مستقیم احساس توجه به او را منتقل کنیم.
به کار بردن کلمه ی «شما» در صحبت، به معنی هرآنچه شما می خواهید، می دانید، می پسندید و در ذهن و دل دارید. کلماتی که پس از کلمه ی «شما» در کنار هم قرار می گیرند، الزام دارند تا از افعالی استفاده کنید تا مخاطب را سر ذوق بیاورد و با لذت به حرف های شما گوش فرا دهد و تا مرز پذیرش قدم به قدم با شما باشد. از این رو اگر در وبسایت خود، به جای ایجاد صفحه «درباره ما» از صفحه «درباره شما» استفاده کنید، به احتمال بسیار زیاد، مخاطبین شما بیشتر راضی خواهند بود.

حضرت علی(ع):
ای انسان مراقب کلامت باش که افکارت می‌شود، مراقب افکارت باش که رفتارت می‌شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود و مراقب شخصیتت باش که سرنوشت تو را خواهد ساخت.

شگفتی «آسانی» در کسب و کار

برایان تریسی نویسنده و سخنران معروف، در کتاب «۲۱ قانون طلایی فروش»، به بیان نکاتی پرداخته است که می تواند در افزایش فروش، به فروشنده ها کمک کند. یکی از این قوانین که در کتاب بیان شده است “قانون حداقل تلاش” است که می گوید:

شما ارزش زیادی برای وقت، پول، انرژی ذهنی و جسمی و امکانات خود قائل هستید. در نتیجه، هر کاری برای حفظ آنها می کنید و محتاطانه انرژیتان را صرف بدست آوردن چیزهایی که می خواهید، می کنید. برای برآورده کردن نیازی خاص یا برای رسیدن به رضایتی خاص، بیش از حد نیاز، انرژی صرف نمی کنید. اولین نتیجه ای که از این قانون گرفته می شود این است که: اگر برای رسیدن به هدفی، دو راه آسان و سخت وجود داشته باشد، شما هیچگاه آگاهانه راه سخت تر را انتخاب نمی کنید و دومین نتیجه این است که: انسان ها ذاتا موجوداتی تنبل هستند و برای رسیدن به آنچه می خواهند، راهی را برمی گزینند که نیاز به استقامت و مقاومت کمتری دارد و این اساس استراتژی است که حتی مایکروسافت از آن برای استخدام کارکنان خود استفاده می کند.
نکته اینجاست که برای مذاکره نیز باید این قاعده را رعایت کنید، و به عنوان یک مذاکره کننده یا فروشنده، باید بدانید که مخاط شما هم از این قانون پیروی می کند و می خواهد با حداقل تلاش به خواسته های خودش دست پیدا کند. پس زمانی که با انتقال مفهوم آسانی و سادگی رفع نیاز مخاطب، با کسی مذاکره می کنید، به احتمال بسیار زیاد شما برنده مذاکره خواهید بود.