در این مقاله قصد داریم در مورد استقلال مالی صحبت کنیم؛ بنابراین به شما پیشنهاد میکنیم که تا پایان این بحث با سايت ثروت آفرينان همراه باشید تا بیشتر درباره این موضوع و مباحث مرتبط با آن آگاهی پیدا کنید.
استقلال مالی چیست؟
استقلال مالی به حالتی گفته میشود که در آن داراییهای فرد به میزانی سود تولید می کند که هزینههای روزمره را پوشش میدهد و فرد نیازی به کارکردن ندارد که برای رسیدن به استقلال مالی لازم است اقدام به کاهش هزینه ها و جمعآوری داراییهای خود بپردازیم.
-
استقلال مالی زنان
منظور از استقلال مالی زنان این است که خود کنترل امور مالی خود را در دست بگیرند که این امر میتواند آنها را از حمایت دیگران بینیاز سازد و امکان دستیابی به آرزوهایشان را محقق میسازد که زنان برای رسیدن به استقلال مالی لازم است کارهای زیر را انجام دهند:
سرمایهگذاری متناسب با اهداف با تحمل ریسک.
پسانداز مبلغی از درآمد
ایجاد حساب پسانداز
-
استقلال مالی مردان
با توجه به جو مرد سالارانهای که در تاریخ وجود داشته است مردها با کوشش خود توانستهاند بهراحتی به استقلال مالی دست یابند؛ زیرا میزان حقوق آنها نسبت به زنها بیشتر است و بالطبع مشکلی در تحقق خواستههای خود ندارند.
-
استقلال مالی زن در اسلام
حقوق مالی زن در اسلام شامل سه نوع مالکیت است:1ـ اصلی و بالذات؛ 2ـ تبعی؛ 3ـ حمایتی که منظور از مالکیت های اصلی و بالذات، مالکیتی است که زنان مانند مردان، با اشتغال و کار مفید اقتصادی میتوانند از آن استفاده کنند.
مالکیت های تبعی به واسطه نسب و سبب به زنان تعلق می گیرد که اموری مانند دیه و ارث را در بر میگیرد و مالکیت حمایتی برای زنان، از سوی قانونگذار اسلامی ایجاد شده است که شامل دریافت مهریه و صداق، نفقه، حق سکنی، متاع به هنگام طلاق، اجرت المثل و شیربها جهت جلوگیری از تنگدستی و فقر زنان است.
همه میدانیم که باید بیشتر پسانداز کرده و سرمایهگذاری کنیم. پس چرا این کار را انجام نمیدهیم؟ چه چیزی باعث عقب ماندن ما میشود؟
آنتونی رابینز در اینباره میگوید که:« بیایید با پذیرش این موضوع شروع کنیم که بشر همواره منطقی عمل نمیکند. بعضی از ما به این نکته توجه داشتهباشیم که بشر در بیشتر موارد پولمان را صرف بلیطهای بختآزمایی میکنیم اگر چه میدانیم احتمال برد بانکِ آن ۱ از ۱۷۵ میلیون است و این در حالی است که احتمال این که صاعقه به ما بخورد ۲۵۱ بار بیشتر است. در حقیقت این آماری است که باعث میشود مختان سوت بکشد: هر خانوار آمریکایی به طور متوسط ۱۰۰۰ دلار در سال خرج بختآزمایی میکند.
وقتی این موضوع را از دوستام «شلومو بنارتسی» ـ استاد نامآور داراییشناسی رفتاری در دانشگاه کالیفرنیای لسآنجلس شنیدم اولین واکنشام این بود : «امکان ندارد!» در واقع من در سمیناری بودم و از حاضرین پرسیدم چند نفر تا حالا یک بلیط بختآزمایی خریدهاند. در سالنی که ۵۰۰۰ نفر حاضر بودندکمتر از ۵۰ نفر دست بلند کردند. اگر فقط از هر ۵۰۰۰ نفر ۵۰ تای آنها این کار را انجام میدهند و متوسط آن ۱۰۰۰ دلار است این امر نشان میدهد که افراد بسیار بیشتری بلیط بختآزمایی میخرند. اتفاقاً رکورد بختآزمایی را سنگاپور در دست دارد.
هر خانوار در سنگاپور به طور متوسط ۴۰۰۰ دلار در سال صرف این کار میکند. آیا به این فکر کردهاید که اگر ۱۰۰۰، ۲۰۰۰، ۳۰۰۰ یا ۴۰۰۰ دلار کنار گذاشته و در طی زمان روی آن پول بگذارید ارزش آن چقدر خواهد شد؟ در فصل بعد درخواهید یافت که چه پول اندکی لازم است تا در بازنشستگی نیم میلیون تا یک میلیون یا حتی بیشتر پسانداز داشته باشید بدون آن که لازم باشد برای مدیریت کردن آن وقت بگذرانید.
خوب بیایید برگردیم به علم اقتصاد رفتاری و ببینیم که میتوانیم چند ترفند کوچک پیدا کنیم که تفاوت میان فقر و ثروت را روشن کند. علم اقتصاد رفتاری میکوشد دریابد چرا ما اشتباهات مالی میکنیم و چگونه میتوانیم حتی بدون آگاهی هشیارانه آنها را اصلاح کنیم و به استقلال مالی دست پیدا کنیم.
خیلی جالب است، نه؟
«دن اَریلی» استاد شناخته شدۀ علم اقتصاد رفتاری در دانشگاه «دوک» به مطالعۀ این موضوع میپردازد که چگونه ذهن ما معمولاً ما را فریب میدهد. ما آدمها در طی تکامل خود به دیدمان اتکا میکردیم. بخش بزرگی از مغز ما به بینایی اختصاص دارد. اما تا چه حد چشمهای ما را فریبمان میدهند؟ به دو میز زیر نگاهی بیندازید.
اگر از شما بپرسم کدام میز بلندتر است، آن که باریکتر و در سمت چپ قرار دارد یا آن که پهنتر است و در سمت راست قرار دارد، اکثر افراد به طور طبیعی میز سمت چپ را انتخاب میکنند. اگر شما هم یکی از آنها هستید در اشتباهاید. طول هر دو میز دقیقاً یکسان است (بفرمایید، اگر باور نمیکنید اندازه بزنید). خوب بگذارید دوباره امتحان کنیم.
این بار کدام میز درازتر است؟ شرط نمیبندید که میز سمت چپ درازتر است؟ جواب را میدانید اما هنوز ذهنتان شما را گول میزند. هنوز میز سمت چپ بلندتر به نظر میرسد. چشمهای شما با مغزتان هماهنگ نیست. اَریلی در طی یک مکالمه به یادماندنی از طریق «تد تاک» گفت:« دریافت درونیمان ما را به شکلی تکراری، قابل پیشبینی و مدوام فریب میدهد و تقریباً هیچ کاری در این مورد نمیتوانیم انجام دهیم.»
بنابراین وقتی ما در بیناییمان که در مقام نظر در آن حیطه کامل داریم چنین اشتباهاتی میکنیم، احتمال این که در بخشهای دیگری که چندان هم در آن احاطه نداریم اشتباهات بیشتری کنیم، چقدر است؟ برای مثال در تصمیمات مالی. چه فکر کنیم تصمیمات مالی خوب یا بدی میگیریم چه فکر نکنیم در هر حال تصور میکنیم تصمیماتی که خود میگیریم ما را کنترل میکند. علم میگوید اینطور نیست.
«اَریلی» بعداً در یک مصاحبه به من گفت درست مانند توهمهای بصری که مستعد آن هستیم بسیاری از اشتباهات در تصمیمگیری ناشی از «توهمات ذهنی» است. برای نمونه: اگر شما قصد داشتید فردا وارد اداره محلی «وسایل نقلیه» شوید و از شما در برگهای میپرسیدند «آیا میخواهید اعضای بدنتان را اهدا کنید؟» فکر میکنید چه میگفتید؟ بعضیها فوراً میگویند بله و خود را فداکار و شرافتمند میپندارند.
بقیه ممکن است مکث کنند یا از جواب دادن سرباز بزنند یا به خاطر شوکآور بودن سوأل بهتزده شوند و از آن رد شوند. یا ممکن است شما فوراً جواب دهید و بگویید نیاز به زمان دارید تا در این مورد فکر کنید. در هر صورت تصور میکنید تصمیم شما براساس اراده و اختیار شماست. شما یک فرد بزرگسال کاردان و توانا هستید و صلاحیت دارید تصمیم بگیرید که اعضای بدن خود را برای نجات جان یک نفر اهدا کنید یا خیر.
اما حقیقت این است: بخش بسیاری از این تصمیم به این بستگی دارد که کجا زندگی میکنید. اگر در آلمان هستید احتمال این که اعضایتان را اهدا کنید یک از هشت است_ در حدود ۱۲% از جمعیت این کار را انجام میدهند. در حالی که در اتریش همسایه دیوار به دیوار آلمان ۹۹% مردم اعضایشان را اهدا میکنند. در سوئد ۸۹% اهدا میکنند اما در دانمارک این میزان تنها ۴% است. به چه نتیجهای میرسید؟ چرا این همه ناهماهنگی؟
موضوع ممکن است مذهب باشد یا عاملِ ترس؟ آیا به فرهنگ بستگی دارد؟ به نظر میرسد پاسخ هیچ یک از اینها نیست. ناهماهنگی زیاد در میزان اهدا عضو قطعاً هیچ ارتباطی با شما به طور شخصی یا میراث فرهنگیتان ندارد. بلکه تمام آن به شیوه نگارش و کلمات به کار رفته در برگۀ اداره وسایل نقلیه مربوط است.
در کشورهایی که کمترین میزان اهدا عضو را دارند مانند دانمارک مربع کوچکی وجود دارد که میگوید، «اگر میخواهید در برنامه اهدا عضو شرکت کنید اینجا را تیک بزنید.» در کشورهایی با میزان زیاد اهدا عضو مانند سوئد در برگه نوشته شده است، «اگر نمیخواهید در برنامه اهدا عضو شرکت کنید اینجا را تیک بزنید.»
راز همین است! هیچ کس دوست ندارد که مربعها را تیک بزند. موضوع این نیست که ما نمیخواهیم اعضایمان را اهدا کنیم. همین یک خرده رخوت باعث تمام این تفاوتها در جهان میشود!
اگر مسئلهای خیلی سخت باشد ما معمولا خشکمان میزند و دست به هیچ کاری نمیزنیم. یا همان کاری را انجام میدهیم که دیگران برای ما تصمیم گرفتهاند. این تقصیر ما نیست. ما این گونه ساخته شدهایم. مسئله اهدا عضو مسئلهای نیست که مردم به آن اهمیت نمیدهند، بلکه مسئلهای است که مردم خیلی زیاد به آن اهمیت میدهند. این تصمیم دشوار و پیچیده است و اکثر ما نمیدانیم چه باید بکنیم.
اَریلی میگوید،« و چون نمیدانیم چه باید بکنیم تنها به همان چیزی که برایمان انتخاب شده است میچسبیم.»
همین احساس سستی و رخوت یا انتخاب آنچه برایمان تعیین شده است به توضیح این مطلب کمک میکند که چرا تنها یک سوم کارگران امریکایی از برنامههای بازنشستگی موجود بهره میبرند. همچنین مشخص میشود که چرا تنها تعداد بسیار کمی از ما برای آیندهمان برنامه اقتصادی داریم. به نظر پیچیده میآید. ما نمیدانیم چه باید بکنیم پس فوراً تصمیم میگیریم یا اصلاً هیچ کاری نمیکنیم.
اَریلی به من گفت وقتی صحبت از جهان فیزیکی میشود ما متوجه محدودیتهایمان هستیم و در پیرامون آنها شروع به ساختن میکنیم. ما از پله، سکو و آسانسور استفاده میکنیم. وی میگوید «اما به دلایلی وقتی چیزهایی مانند خدمات درمانی، بازنشستگی و بازار سهام را طراحی میکنیم به نحوی فراموش میکنیم که محدودیم.»
من فکر میکنم اگر ما محدودیتهای ذهنیمان را به همان روشی که محدودیتهای جسمیمان را درک میکنیم میپذیرفتیم، اگر چه محدودیتهای ذهنی به همان روشنی رو در روی ما نیستند، میتوانستیم جهان بهتری را طراحی کنیم.» و به استقلال مالی دست یابیم.
هدف من در کتاب «پول 7 قدم تا رسیدن به آزادی مالی»
یادتان هست «ری دالیو» در مورد رفتن به جنگل چه گفت. اولین چیزی که از خودش پرسید این بود که« من چه چیزی را نمیدانم؟» اگر شما محدودیتهایتان را بشناسید میتوانید خود را تطبیق داده و موفق شوید. اگر آنها را نمیشناسید آسیب خواهید دید.
هدف من در این کتاب این است که مردم را از خواب بیدار کنم و به آنها دانش و ابزارهایی را بدهم که فوراً کنترل معیشت اقتصادیشان و اقتصاد مالی خود را به دست بگیرند. پس برنامهای در گوشی های هوشمند را ساختهام که شما را فریب نخواهد داد زیرا بسیار پیچیده، بسیار سخت و زمان اجرای آن فشرده است. چرا؟ چون همان طور که در برگههای اداره وسایل نقلیه دیدیم، پیچیدگی دشمنِ اجرا است. به همین دلیل است که من این برنامه را به ۷ گام ساده تقسیمبندی کردهام و یک نرمافزار جدید تلفن هوشمند ایجاد کردهام که کاملاً رایگان است تا شما را درطی این مراحل راهنمایی کنم. میتوانید همین حالا با رفتن به سایت www.tonyrobbins.com/masterthegame آن را دانلود کنید.
نرمافزار استقلال مالی آنتونی رابینز
شما میتوانید روند پیشرفتتان را در طی مراحل تیک بزنید و پیروزیهایتان را در طول مسیر جشن بگیرید. این نرمافزار شما را پشتیبانی میکند، به پرسشهایتان پاسخ میدهد و وقتی به تشویق نیاز دارید شما را به جلو رفتن ترغیب میکند. زیرا شما قرار است هیجانزده شوید و بهترین نیتها را داشته باشید و بعد قدری حواسپرتی یا هجوم ناگهانی سستی و رخوت ممکن است شما را از هدف دور کند.
این سیستمِ خودکار طراحی شده است تا از اینها جلوگیری کند. حدس بزنید چه میشود؟ زمانی که به آخر کار میرسید، واقعا به آخر کار میرسید. بعد از این که برنامهتان در جای خودش قرار گرفت تنها کافی است که یک ساعت یا بیشتر، یکبار یا دوبار در سال صرف کنید تا مطمئن شوید طبق روال پیش میروید. بنابراین هیچ بهانهای پذیرفته نیست که در مسیر باقی نمانید تا به امنیت، استقلال و آزادی مالی در تمام طول عمر برسید و زمان کافی برای لذت بردن از چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارد داشته باشید!
سخن پایانی
ما در اینجا مطالبی را در مورد استقلال مالی ارائه دادیم و در ادامه این مطلب نیز از علاقهمندان به این موضوع دعوت میکنیم که در دوره mba سایت ثروت آفرینان شرکت کنند تا از جدیدترین روشهایی که در باب این موضوع طراحی شده است، بهره ببرند.
چقدر این پست مفید بود؟
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز / 5. تعداد آرا:
اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.