0
تومان
0
تومان

کتاب قانون نالیدن ممنوع

145,000 تومان

()

کتاب قانون نالیدن ممنوع

داستانی زیبا و سرشار از نکته های آموزنده درباره ی به کارگیری شیوه های مثبت برای تبدیل کردن گله گزاری ها به راه حل ها،نوآوری ها و موفقیت ها.هر گله و شکایتی در واقع فرصتی را برای تبدیل شدن عاملی منفی به عاملی مثبت نشان می دهد بهانه ها همیشه از شکست ها و بدبیارا های گذشته ی زندگی نشات می گیرند.جان گوردوندر این کتاب می کوشد مسیر موفقیت را به ما معرفی کند.در دنیایی که به نظر می رسد بسیاری از انسان ها بر نیمه ی خالی لیوان متمرکز هستند:جان گوردون در کتابش می کوشد برنامه های شفاف را مطرح کند که به هر یک از ما کمک می کند نگرشمان را بهبود ببخشیم.به کارگیری شیوه ی پیشنهادی او بی تردید از منفی نگری ما می کاهد و در محیط شغلی و زندگی خانوادگی ما تاثیری مثبت می گذارد.به این ترتیب،میتوانیم محیط هایی را با بهره وری بیشتر و تنش کمتر بیافرینیم.

  • انتشارات : نسل نو اندیش
  • قطع : رقعی
  • نوع جلد : شومیز
  • تعداد صفحات : ۱۸۴
  • نویسنده : جان گوردون
  • مترجم : سیما فرجی

کتاب «قانون نالیدن ممنوع» اثر «جان گوردون» و ترجمه‌ی «سیما فرجی» است. در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است: «در دنیایی که به نظر می‌رسد بسیاری از انسان‌ها بر نیمه خالی لیوان متمرکز هستند، جان گوردون در کتابش می‌کوشد برنامه‌ای شفاف را مطرح کند که به هر یک از ما کمک می‌کند نگرشمان را بهبود ببخشیم. به‌کارگیری شیوه پیشنهادی او بی‌‌تردید از منفی نگری ما می‌کاهد و در محیط شغلی و زندگی خانوادگی ما تاثیر مثبت می‌گذارد. به این ترتیب، می‌توانیم محیط‌هایی را با بهره‌وری بیشتر و تنش کمتر بیافرینیم.»

قسمتی از کتاب را می‌خوانیم: «او به معنای واقعی دوست داشت به دیگران کمک کند؛ اما گوش کردن به مشکلات دیگران به تازگی برایش به شدت دشوار شده بود. همان گونه که همه‌ی آشنایان و همکاران خانم امید می‌گفتند؛ او به تازگی فقط به مشکلات شخصی خودش می‌اندیشید. او، هنگام حرف زدن دیگران درباره‌ی مشکلاتشان، به لب‌های آنان می‌نگریست؛ اما با خودش فکر می‌کرد: اگر آنان فقط می‌دانستند من هم اکنون با چه مشکلاتی رو به رو هستم. اگر آنان فقط از زندگی من خبر داشتند. اگر آنان فقط می‌دانستند…» این کتاب را انتشارات «نسل نو اندیش» منتشر کرده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

روز سه‌شنبه بود و خانم امید، درست همچون روزهای گذشته، در طی یک‌سال اخیر، می‌کوشید خودش را به‌زور به دفترکارش برساند. درحالی از مقابل نگهبان ساختمان گذشت که سرش پایین بود. تلوتلوخوران به‌سوی آسانسور رفت. پس از بسته‌شدن درِ آسانسور، چند بار با کف دستانش به صورتش سیلی زد. فنجان قهوه‌ی آن روز صبحش، به دلایلی، همچون گذشته تأثیرگذار نبود. او دیر به محل‌کارش رسید و خوشبختانه دیررسیدنش به این معنی بود که همه‌ی کارکنان در آن لحظه در محل‌کارشان حضور داشتند و آسانسور خالی بود.

او به مسیرهایی متفاوت اندیشید که می‌توانست آن‌ها را برگزیند تا از آسانسور به دفترکارش برسد. او با خودش اندیشید: ”اگر هر اتفاقی هم بیفتد، من به مسیرم ادامه خواهم داد. “ او هنوز آماده نبود با کسی حرف بزند و بی‌تردید نمی‌خواست کسی او را در این حال ببیند. او در آن لحظه نمی‌توانست، به‌طور طبیعی و بی‌آن‌که گریه کند، به گفت‌وگویش با دیگران ادامه دهد. به‌علاوه، او نایب‌رییس نیروی انسانی در شرکت فناوری ای‌ـ ‌زی بود؛ بنابراین، چندی نمی‌گذشت که کارکنان به‌گونه‌ای گروه‌گروه به دفترکارش می‌آمدند تا درباره‌ی مشکلات و امور شغلی‌شان با او حرف بزنند، به او گله و شکایت کنند یا از او انرژی بگیرند.

او به‌معنای‌واقعی دوست داشت به دیگران کمک کند؛ اما گوش‌کردن به مشکلات دیگران به‌تازگی برایش به‌شدت دشوار شده بود. همان‌گونه که همه‌ی آشنایان و همکاران خانم امید می‌گفتند؛ او به‌تازگی فقط به مشکلات شخصی خودش می‌اندیشید. او، هنگام حرف‌زدن دیگران درباره‌ی مشکلاتشان، به لب‌های آنان می‌نگریست؛ اما با خودش فکر می‌کرد: ”اگر آنان فقط می‌دانستند من هم‌اکنون با چه مشکلاتی روبه‌رو هستم. اگر آنان فقط از زندگی من خبر داشتند. اگر آنان فقط می‌دانستند……….“

این کتاب درباره ی مردی تیره روز و منفی نگر است که همسرش قصد دارد ترکش کند. بهتر است بدانید این شخصیت برمبنای شخصیت خودم شکل گرفته است. ناله ها و منفی بافی های من چنان شدت یافت که همسرم تصمیم گرفت آخرین پیشنهادش را برای من مطرح کند و مهلتی را برایم در نظر بگیرد. در واقع من فقط این دو گزینه را پیش روی خودم داشتم: تغییر کنم یا از اتوبوس زندگی او پیاده شوم. من انسانی دل شکسته و رانده شده بودم که قرار بود از زندگی همسرم نیز بیرون روم!

هدف نویسنده از نوشتن چنین کتابی در واقع حذف کردن کامل منفی نگری ها و نالیدن ها نیست. هدف این است که انسان ها بتوانند منفی بافی ها و نالیدن های بیهوده، بی وقفه و بی هدفشان را از زندگی شان حذف کنند. هدف مهم ترم نیز این است که انسان ها بتوانند منفی بینی های به جا و درست خودشان را به راه حل هایی مثبت تبدیل کنند.

درکل، هرگونه منفی نگری یا نالیدنی نشان دهنده ی فرصتی ویژه برای تبدیل شدن یک عامل منفی به یک عامل مثبت خواهد بود. ما می توانیم از گله و شکایت های مشتریانمان برای بهبودبخشیدن به وضعیت ارایه ی خدماتمان استفاده کنیم. گله و شکایت های کارکنان هر سازمانی ممکن است به منزله ی نشانه ای برای نیاز به ایجاد نوآوری و فرایندهایی جدید باشد.

گله و شکایت های خودمان نیز ممکن است نشانه هایی را دراین باره در اختیارمان قرار دهد که خواستار چه اموری نیستیم. در این صورت، می توانیم با دقت و انرژی بیشتر بر دستیابی به خواسته های واقعی مان متمرکز شویم. به این ترتیب، داستانی را درباره ی قانون نالیدن ممنوع و دیگر شیوه های مثبت و سازنده برای رسیدگی کردن به منفی نگری ها در محیط شغلی و شخصی بازگو می کند.

چقدر این پست مفید بود؟

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز / 5. تعداد آرا:

اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

0/5 (0 نظر)

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.