تجاریسازی ایده، تبدیل ایده به پول، «قسمت دوم»
آخرین جمله مهندس مرتب در گوشم زنگ میزد: «کسی که برای تبدیل ایدهاش به پول اقدامی نمیکند، بیمسئولیت است». در مسیر مرتب ایدههایی که به ذهنم خطور کرده بود اما بیاهمیت از آنها گذشته بودم برایم مرور شد. خیلی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه این صبح شد و روز دوم دوره MBAPlus شروع شد. پر از سوال بودم و مشتاق که ۱۲ روش را از زبان مهندس بشنوم. طبق معمول مهندس با صدای بلند فریاد زد: همه آمادهاید؟ همه دانشجوها دستهایشان را بالا بردند و فریادزنان جواب دادند:
آمادهایم و بعد خندههایی که نشان از شور و هیجان یادگیری بود بر لبهای همه شاگردان نقش بست.من هم مثل بقیه دستم را بالا بردم و حس میکردم این کار برای من تعهدآور است و حالا باید اقدام کنم. مهندس مظاهری شروع کرد:
خب دوستان با هم ۱۲ روش مهم را بررسی میکنیم:
-
توانایی های خود را باور کنید
تا وقتی که به خودتان اعتماد و ایمان نداشته باشید، نمیتوانید کار موثری انجام دهید. با اعتماد به نفس است که میتوانید عواقب تصمیمات جدید خودرا پیگیری کنید. مسئولیتپذیری مستلزم این است که خودتان را ۱۰۰ درصد باور داشته باشید تا بتوانید آن کار را انجام دهید. اغلب افراد هنگام تبدیل ایده به پول با شکست روبهرو میشوند زیرا چالشهای غیرمنتظرهای برای آنها پیش میآید که ورای برنامه ریزی بوده که آنها برای خود کرده بودند. به همین دلیل باور و ایمان خود را قبل از رسیدن به هدف نهایی از دست میدهند.
-
برای خود گروه مشاوره داشته باشید (هیئت مدیره)
دوم از کسانی که سابقهای در این کار دارند الگو بگیرید. هرگز تصور نکنید چون این ایده متعلق به شماست پس شما به تنهایی از عهده ی تمام کارها برمیآیید. به هیئت مدیره خود اجازه دهید شما را از شکستها و موفقیتهای قبلی خود آگاه کرده و شما را راهنمایی کنند. برای تجاری سازی ایده ، به همه گوش دهید، زیرا نمیدانید دقیقا کی یک ایده خوب را از چه کسی خواهید شنید. نظرات همه را بشنوید تا بتوانید تفکر پشت هر نظر منفی را بفهمید و سپس تصمیم نهایی را خودتان بگیرید. اگر چه داشتن هیئت مشاور (هیئت مدیره) خوب است اما مراقب باشید. به آنها اجازه ندهید شجاعت انجام کار را از شما بگیرند و شما را از انجام کار بترسانند.
مثلا هیئت امنای استیو جابز گفتند: جابز دیوانه است و نباید وارد فضای تلفن همراه شود؛ زیرا بازار اشباع شده و ارزش این تلاش طولانی و پر زحمت را ندارد اما او اثبات کرد که ارزشش را دارد. در آخر با دقت اطلاعات ورودی را دریافت کرده، ارزیابی کنید اما با هوش باطنی خود پیش بروید.
-
از خطر کردن (ریسک) به عنوان بهترین دوست خود استقبال کنید
در حین تجاریسازی ایده، خطر بهترین دوست شما میشود. اگر بتوانید این حقیقت را بپذیرید. به روندی نزدیک خواهید شد که با دوراندیشی میتواند رویاها و آرزوهای شما را در طی مسیر محقق کند. زمانی که کارها طبق برنامه شما پیش نرفت، روی ماموریت خود تمرکز کنید و دست برندارید، هوش تجاری داشته باشید. اجازه ندهید چیزی در کار شما اختلال ایجاد کند و شما را به عقب براند.
-
بی اندازه صبور باشید
در مقابل نظرات مخالف دیگران صبور باشید. سازش با دیگران به مفهوم فدا شدن نیست! خودتان را زیر فشار زیاد خرد نکنید. از مسیر فرایند لذت ببرید. اغلب مردم برای رسیدن به نتایج مطلوب آنقدر اضطراب و عجله دارند که هنگام شروع نمیتوانند درست تصمیم بگیرند. مسیر رسیدن به هدف جزو وقایع غیرمنتظره است که ممکن است شما آمادگی روبرویی با آنها را نداشته باشید. اجازه ندهید این قبیل اتفاقات شما را ناامید کند، سرتان را بالا بگیرید و به هر جایی که فرآیند شما را برد احترام بگذارید. در این مرحله آگاهی زیادی راجع به آستانه ریسک پذیری و تواناییهایتان به دست خواهید آورد. حتی افراد مردد و ترسو ممکن است سعی کنند شما را منصرف کرده و از ادامه راه بازدارند. مدام کسانی که در این مسیر با شما کار میکنند را ارزیابی کنید.
-
یاد بگیرید چطور دیگران را از محسنات دیدگاه خود آگاه کنید
برای تجاریسازی ایدهتان به دیگران کمک کنید محسنات دیدگاه شما را درک کنند. به وضوح ارزش نظریه خود و اینکه چطور این نظریه پول ساز میشود را برای دیگران شرح دهید. مخاطب مناسبی برای محصول شما پیدا نخواهد شد مگر اینکه توانایی آگاه کردن و متقاعد کردن آنها از نتایج فوقالعاده محصولتان را داشته باشید. سادگی کلید فروش محصول ایده شماست.
-
نقاط مرتبط مسیر را به هم وصل کنید
در دنیای تجارت همه چیز با هم در ارتباط است. یاد بگیرید چگونه با اتصال نقاط به یکدیگرمسیرتان را مشخص کنید. اگر امروز هسته و مرکز ایده خود را با نقاط دیگری که در مسیر با ایده شما در ارتباط است، متصل کنید هر روز بالغتر میشود. در این لحظه یکی از دانشجوهای فعال کلاس که مشخص بود مطالعات زیادی هم در زمینههای مختلف داشت از مهندس اجازه خواست تا تجربیات خودش را مطرح کند.
«کاوه اسماعیلی هستم. در صنف پوشاک مردانه کار میکنم . می خواستم از اتصال نقاط در کار خودم صحبت کنم.»
ایده من راهاندازی خطوط تولید و صادرات پوشاک مردانه بود، و با اتصال نقاط توانستم هر روز ایدهام را گستردهتر کنم و به سطوح بالاتری برسانم. من ابتدا کارم را با پیراهن کلاسیک (جعبهای) و شلوار پارچهای شروع کردم. اما متوجه شدم نیاز مشتری یک ست (بسته) کامل است. برای همین تصمیم گرفتم کت و شلوار هم به آن اضافه کنم. ایده خوبی بود، اما قانع کننده نبود. زیرا محصول جدید صرفا اداری بود. بعد از مدتی حس کردم میتوانم این نقطه را به نقطه دیگری وصل کنم و آن نقطه لباس مجلسی بود. برای همین کراوات و پاپیون را هم به آن اضافه کردم.
تمام حواسم به منابع مالی بود
که هر چه سریعتر این گلوله برف را بزرگتر کنم. نقطه بعدی مشتریهایی بود که لباس اسپرت میخواستند؛ و من شلوار جین و کتان هم وارد کردم اما به سختی فروش میرفت و نیاز بود پیراهن اسپرت هم کنار آنها باشد. پیراهنهای اسپرت نخی هم اضافه کردم و دیدم اگر پیراهن ساده اندامی جنس پوپلین بیاوریم، هم میتوانیم با کتان بفروشیم و هم با شلوار پارچهای و جین، بعد کمربند و دکمه سر آستین به محصولات ما اضافه شد. یواش یواش به فکر افتادم چیزهایی اضافه کنم که فصلی هستند مثل بافت، پیراهن پشمی، کاپشن و پالتو.
بعضی محصولات مثل پالتو به علت کم فروش بودن، از دور حذف شدند. سراغ بعضی کارها اصلا نرفتیم چون گران بودند؛ و نیاز به فضای زیادی داشت. مثلا به جای کت و شلوار فقط روی کت تک تمرکز کردیم. چون به فرد این امکان را میداد به جای ست یکرنگ از سه رنگ شامل کت، شلوار، پیراهن استفاده کنند. استقبال این کار هم خیلی زیاد بود. بعد مواردی مثل هودی (hoodie) سوییشرتهای کلاهدار و انواع دورس(لباس پاییز و زمستان) جلو بسته و جلو باز که با کلاه و بدون کلاه هستند را وارد کردم. بعد از چند بار خرید متوجه شدم بعضی تولیدکنندهها برشها را خوب نمیتوانند دربیاورند. پس با خیاطهایی حرفهای صحبت کردم و به آنها الگوی جدید دادم. هم فکری با خیاطها و با اصلاح کار مراحل بعدی لباسها خیلی بهتر در تن مشتری مینشست. همین باعث شد خیاطی هم یاد بگیرم.
مهندس ادامه داد، خب عزیزان تجربیات آقای اسماعیلی رو شنیدیم امیدوارم روزی رو ببینیم. که مثل ایشون صاحب یک برند معروف تولید کننده لباسهای صادراتی شدند. دوستان گرامی هرگز اتصال نقاط را متوقف نکنید.
-
در کارتان پشتکار و اشتیاق داشته باشید
برای تجاری سازی ایده پشتکار عالی و اشتیاق داشته باشید. با شور و اشتیاق انجام دادن کارها به شما قدرت میدهد و شما را تبدیل به یک پیشگام نیرومند می کند. داشتن پیگیری مشتاقانه هنگام تبدیل ایده به واقعیت، درهای جدیدی به سوی ثروتی بیپایان پیش روی شما خواهد گشود.
-
هدفمند کار کنید
شما باید از داشتن چنین ایدهای هدف و انگیزه داشته باشید. در غیر این صورت احتمال اینکه وسط کار از مسیر خارج شوید و مدام برای خروج از این کار بهانهتراشی کنید نیز زیاد خواهد بود. مهندس مظاهری اضافه کرد: کارآفرین باید نسبت به آنچه میکند شور و اشتیاق داشته باشد و به کار خود ایمان داشته باشد، در غیر این صورت محکوم به شکست است. شما باید خود را نسبت به هر فردی که از ایده شما حمایت میکند متعهد بدانید. هدف شما این است که ایده خود را عملی کرده و دیگران را هم متقاعد کنید. چشم دوختن به هدف به شما انرژی میدهد و سبب میشود در مسیر کمتر احساس تنهایی کنید.
-
تمرکز خود را در جاری بودن روند حرکت بگذارید
با دقت تمام منابع خود را شناسایی کنید و از طریق روابط، شبکهسازی و به اشتراکگذاری منابع، فرصتهای بیشتری برای ایدههایتان بسازید. ثابت قدم باشید، به برنامه خود بچسبید، حواشی را کنار بزنید و فقط در مسیر اصلی باشید. وقت خود را هوشمندانه مدیریت کنید. هنگام برخورد با فرصتهای جدید که ریشه در ایده اصلی شما دارد، هیجان زده عمل نکنید. تمام منابع را محاسبه کنید. بدانید چه موقع باید و چه موقع نباید از آنها استفاده کرد. بنابراین از آنها در مکان و زمان مناسب بهرهمند شوید.
-
همیشه در حال بهینهسازی ایده خود باشید
رشد نباید متوقف شود. میتوانید همیشه ایده خود را وسعت دهید و آن را بهتر کنید. نگاهی به عقب بیاندازید، ببینید چطور نقاط به هم مرتبط شدهاند، خود و مشاوران خود را به چالش بکشید و ایدههای خود را باز هم بهتر کنید. این کاری است که استیو جابز با الهام از انیمیشنهای پیکسار روی اپل انجام داد. پیشرفت مداوم یکی از دلایل ماندگار شدن او بود. او هرگز بهینهسازی و به روز گردانی ایدههای خود را متوقف نکرد.
-
بین کار و زندگی خود تعادل ایجاد کنید
هر قدر هم که هوشمندانه، و پرشور روی کار خود متمرکز شوید. اما اگر تعادل و توازن نداشته باشید فرسوده میشوید. ذهن، بدن و روح باید با هم هماهنگ باشند. برای تعادل میان کار و زندگی خود وقت بگذارید. این کار باعث شفافیت افکار شما شده و همه چیز را در کنترل خود داشته باشید. روند تجاریسازی ایده، چیزی شبیه دوی ماراتن (استقامت) است نه دو اسپرینت (سرعت). پس بدون عجله و آگاهانه کار کنید. ذهنتان را در اندیشه غرق نکنید. به خودتان فرصت تنفس بدهید تا خلاقیت بیشتری داشته باشید.
-
ایدهی خود را ماندگار کنید
با این فرض که شما متعهد شدهاید مسئولیت ۱۱ قدم اول را بپذیرید و تا به اینجا موفق عمل کردهاید. ایده اصلی شما متولد شده و تاثیر آن با جوانب مختلفی که شما در ابتدا فکرش را هم نمیکردید به تصویر کشیده شده است. شما به آنچه میخواستید و فرصتهای مهم ایجاد شده برای خود و دیگران رسیدهاید. ایده شما اکنون با موفقیت به واقعیت تبدیل شده و به محصولی قابل توجه مبدل شده است. حالا این به شما بستگی دارد که آن را ماندگار کنید. اکنون مسئولیت شما این است که با جان بخشی به ایدهتان تاثیر آن را برای همیشه زنده نگهدارید. امیدوارم این کلاس برای شما ثمر بخش بوده و در شروع کار تمام موارد را پیش روی خود داشته و از آنها بهره بگیرید.
-خب جناب افراسیابی ظاهرا سخت به فکر محقق کردن ایدهات هستی.
-بله البته مهندس واقعیت اینه که تابه حال در حد یک فکر بود اما با این دو جلسه که سر کلاس اومدم خیلی چیزا یاد گرفتم.
متوجه شدم باید تمام ابعاد کار رو بررسی کنم و حساب شده و دقیق قدم بردارم.
الان نسبت به ایدهام احساس مسئولیت میکنم. باید دست به کار بشم، و با شجاعت استارت کار رو بزنم.