0
تومان
0
تومان

خلاصه کتاب
هنر گمشده گوش دادن
(نوشته مایکل پی . نیکولز)

حرف حساب این کتاب چیست؟

مایکل پی. نیکولز (روانکاو و درمانگر خانواده)، نتایج تحقیقاتی در خصوص اینکه چگونه یادگیری مهارت گوش دادن به بهبود روابط افراد کمک می‌کند را در این کتاب منتشر نموده است. او در این کتاب ارزشمند خواننده را دعوت می‌کند تا روش‌های کنونی گوش دادن خود را بازبینی کند و نقاط ضعف‌ خود را در این زمینه شناسایی کند ویا بگیرد تا آنها را به نقاط قوت خود تبدیل نماید.
کتاب «هنر گمشده خوب گوش دادن» یک تمرین برای نفوذ به عمق تجربه گوینده است تا دقیقاً همان منظوری که دارد را متوجه شویم. در این کتاب آقای نیکولز می‌گوید :

«مراقب باشید که عادات نادرست شما در هنگام گوش دادن، از کیفیت گوش دادن شما نکاهد.»

همدلی، اساس خوب گوش دادن است.

هیچ چیز آزاردهنده تر از این نیست که افراد مورد علاقه یا افرادی که برایمان مهم هستند، به حرفهای ما گوش ندهند. نیاز به درک شدن، نیازی همیشگی است و به همین دلیل گوش شنوا عاملی مهم و نیرومند در روابط بین انسان هاست. گوش دادن مهمترین مهارتی است که ارتباط موثر را ممکن می سازد. توجه و درک کردن دیگران هدیه ای است که به دیگران احساس ارزشمندی و اعتبار می دهد و بازتابش در زندگی، متوجه خودمان می شود. اشتیاق به درک شدن یعنی اشتیاق برای فرار از تنهایی و ایجاد پل ارتباطی. برای آن به افراد نزدیک می شویم و دریچه قلب و ذهن خود را برایشان باز می کنیم به این امید که درک شویم ولی رسیدن به چنین درکی آسان نیست.

اساس خوب گوش دادن همدلی است و این در صورتی میسر می شود که مشغولیت های خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم وارد تجربه طرف مقابل شویم و نشان دهیم که منظور او را درک کرده ایم. گوش دادن همدلانه روابط را دگرگون می کند. گوش دادن عملی است که بابت تکرار برایمان عادی و یکنواخت می شود و متأسفانه اکثر ما تصور می کنیم که شنونده خوبی هستیم.

وقتی رابطه ای برای ما ارزشمند است و برایمان مهم است که ما را درک کنند،
بی توجهی فرد مقابل دردناک است.

اهداف گوش دادن مؤثر

گوش دادن یعنی توجه کردن، علاقه نشان دادن، اهمیت دادن، دل دادن، ابراز احساسات کردن، تصدیق کردن و … و در نهایت درک کردن. کسی که واقعا گوش می دهد، مدتی کوتاه چارچوب ذهنی خود را کنار می گذارد و از دریچه چشم گوینده به مسائل نگاه می کند و فرد را آن گونه که هست درک می کند و به او اعتبار و ارزش می بخشد. در گوش دادن دو هدف وجود دارد:
1. دریافت اطلاعات
2. تصدیق تجربه طرف مقابل

بخشی از نیاز ما به دیگران ناشی از خودخواهی ماست. گوش دادن دیگران به ما موجب می شود که احساس خوبی درباره خود داشته باشیم و ما را به ابراز آزادانه افکار و احساسات سوق می دهد. ولی آیا برایتان پیش آمده وقتی مثلا تلویزیون برنامه جالبی ندارد ولی آن را با اینحال روشن می کنید؟ معمولا دلیل آن برای رهایی از تنش است و همیشه تنش ها مربوط به کار نیست، بلکه درک نشدن توسط دیگران به آن دامن میزند. سعی می کنیم از خودآگاهی آزاردهنده خود بگریزیم و برای آنکه ناامیدی های خود را انکار کنیم به سرگرمی های الکترونیکی مشغول می شویم. شنیده شدن نوعی تصدیق شدن است و موجب می شود تأثیر و نفوذ خود را به شیوه ای قابل باور دریابیم البته که این فرآیندی دو سویه است. تعادل در شنیده شدن و شنیدن است که تعاملی برابر برقرار می کند.

شخصیت ما و آنچه می گوییم دیگران را به پاسخگویی وا می دارد، این پاسخ دهی و ارتباط با دیگران، نقشی حیاتی برای سلامت روانی ما دارد.

نیاز به شنیده شدن

نیاز ما به شنیده شدن، به ما این اختیار را می دهد تا بتوانیم لایه های عمیق تر شخصیت خود را ابراز کنیم و جنبه های گوناگون آن را هماهنگ نماییم. وقتی تجارب خود را با دیگران در میان بگذاریم، خود را موجودی قابل پذیرش و قابل درک می یابیم، صمیمیت را تجربه کرده و میل به شناخته شدن و شناختن را تحقق می بخشیم و در مقابل وقتی دیگران با توجه به ترجیحات خود به ما پاسخ می دهند و خود را با ما هماهنگ نمی کنند، گویی ما را نمی شناسند، نمی دانند ما چگونه فردی هستیم و در نهایت واقعا به ما گوش نمیدهند. برداشت نادرست، نه تنها ریشه اعتماد به دیگران را می خشکاند، بلکه اعتماد به ادراک مان را هم از بین می برد.

وقتی غم و افسردگی را در فردی مشاهده می کنیم، معمولا در تصورمان است که اتفاقی افتاده باشد، ولی شاید آن اتفاق این باشد که کسی به او گوش نمی کند.

نیاز به گوش شنوا، تا حدی به احساس مهم بودن ما مربوط می شود و حضور یک شنونده، نیاز ما به توجه و درک شدن را تأمین می کند. اما باید این نکته را هم بدانیم که جنبه مهم گوش دادن، دو جانبه بودن آن است و اگر دو نفر در یک موضوع اختلاف نظر داشته باشند و سعی نکنند که همدیگر را بشنوند، نتیجه چیزی جز جدایی و فاصله عاطفی نخواهد بود. اساس تمام روابط زبان است و گوش دادن مهمترین ابزار برای درک واقعی دیگران است و آنچه درک دیگران را ممکن می سازد، پاسخ دهی همدلانه است. ناشنیده ماندن رنج جانکاهی است و از این رو عده ای از افراد برای مخفی کردن نیاز درک شدن، به استفاده از روشهای دفاعی روی می آوردند. یکی از این روش ها، روی آوردن به تنهایی است. تنهایی فرصتی برای تأمل و آرام گرفتن ایجاد می کند، فرصتی که بتوانیم نگاهی به درون خود بیندازیم و تلاشی خلاقانه از خود نشان دهیم و از هیاهوی زندگی روزمره فارغ شویم. اگر به درون این افراد راه یابید متوجه می شوید که درونشان پر از گفتگوهای خیالی است.

گوینده ای که قصد دارد محتوایی را انتقال دهد، به شنونده پیام می فرستد، ولی این پیام ابتدا از دو فیلتر عبور می کند:
یکی واضح بودن پیام
و دیگری توان شنونده برای درک پیام

عمل شنیدن، می تواند هم از سوی گوینده تحریف شود و هم شنونده و معمولا هر دوطرف در ایجاد سوء تفاهم نقش دارند و مهمترین چیزی که باعث آن می شود عبارتند از: ذهنیت شنونده، پیش فرض ها و انتظاراتی که از قبل در ذهن او شکل گرفته است و واکنش های هیجانی دفاعی. برای خوب شنیدن باید مدتی ذهنیت خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم واقعا طرف مقابل را درک کنیم. درک دیگران نیاز به شنیدن واقعی و کشف کردن دارد. اگر مراقب نحوه گفتن و آنچه می گویید نباشید، احتمال اینکه طرف مقابل خود را برنجانید زیاد است. یکی از روش های موثر درک دیگران، خوب گوش دادن برای دریافت معنای نهفته در پیام هاست و به واسطه آن اکثر سوء تفاهم ها از بین می روند. برای تمرین خوب گوش دادن می توانید، اجازه دهید دیگران حرف خود را تمام کنند و قبل از اینکه نظراتتان را بگویید، برداشتتان را برای او بازگو کرده و اطمینان حاصل کنید که منظور او را درست درک کرده اید.

موانع خوب گوش دادن مؤثر

عوامل مزاحمی که مانع خوب گوش دادن می شود عبارتند از:

  1. مشغولیت های ذهنی
  2. علاقه مند نبودن به موضوع
  3. افکار منفی درباره گوینده
  4. سعی برای ارائه توصیه و قضاوت کردن می باشد.

گوش دادن، فعالیتی خاموش است که مستلزم سعی و تلاش شنونده است. برای شنیدن واقعی، باید به طور موقت، خود و نیازهای خود را کنار بگذاریم و بر آنچه طرف مقابل سعی دارد بگوید، تمرکز کنیم. می توانیم با سوال کردن موثر، خود را علاقه مند به شنیدن نشان دهیم و باید این را بدانید که بی اثرترین سوال ها، سوالهایی هستند که پاسخ بله و خیر دارند. نکته مهم و اصلی گوش دادن، توصیه کردن یا نکردن نیست، بلکه درک احساسات شخص گوینده و پاسخ دادن به آن است. گاهی وقتها به گوینده می گوییم نگران نباش، در این حالت شخص دچار سرخوردگی می شود و احساس بی ارزشی می کند.

زن ها متفاوت از مردها گوش می کنند

زن ها در گفتگوهای خود هم صحبتی همپوشانه دارند، یعنی با گوینده همراهی می کنند تا مشارکت و حمایت خود را نشان دهند و این باعث تحکیم روابط می شود. ولی مردها در گفتگوهایشان برای حفظ استقلال و جایگاه خود سعی در نشان دادن خود دارند.

ناتوانی در نادیده گرفتن موقت نیازهای خود و شنیدن سخن دیگری تابع شخصیت، وضعیت روحی و ارتباط شنونده با گوینده است. شناسایی بخش های مختلف خود که مانع از شنیدن می شود، چیزی غیر از متهم کردن خود به خودخواهی، ناپختگی است. مشکل این نیست که ما شنونده خوبی نیستیم، بلکه عوامل هیجانی پنهان مانع از درک کردن می شود. وقتی واکنش های هیجانی خودکار مثل سرزنش، ترس، رنجش را کنار بگذاریم، آرامش به سراغمان می آید و احساس کنجکاوی، لطافت و مهربان بودن را تجربه می کنیم.

واکنش های هیجانی حین شنیدن

شنیدن انتقاد، بدون واکنش هیجانی یکی از دشوارترین کارهاست. احساس شرمساری و ناامنی، زخم های پنهانی هستند که باعث میشود که نسبت به انتقاد واکنش افراطی نشان دهیم و البته بعضی ها در موقع رنجش عقب نشینی می کنند و عده ای حمله. علت اصلی حساسیت نسبت به انتقاد، نیاز به کسب محبت و تأیید دیگران است. ما از انتقاد افرادی که برایمان مهم هستند بیشتر می رنجیم. در موقعی که کسی از ما انتقاد می کند سعی کنیم که تمام شکایت او را شنیده و بعد بدون تندی و طعنه از او بپرسیم آیا چیزی باقیمانده است؟ بعد شما آنچه را از حرفهایش برداشت کرده اید برایش بازگو کنید. در پس هر گله و شکایتی، درخواست پنهان وجود دارد و باید طوری گوش دهید که درخواست او را درک کنید و بعد از طرف مقابل سوال کنید که آن همان درخواست را داشته است؟ و در جهت رفع درخواستش بکوشید.

آنچه در دیگران نمی توانیم تحمل کنیم، همان چیزی است که در خودمان نیز نمیتوانیم تحمل کنیم.

مدیر خوب شنونده ای خوب است

مدیران موثر در شنیدن پیشرو هستند و بدون اینکه کارکنان به آنها مراجعه کنن ، خود به سراغشان رفته و از نظراتشان جویا می شوند. در این صورت هم آگاه از اوضاع می شوند و هم علاقه خود به کارکنانشان را نشان می دهند. افرادی که با هم کار می کنند یک تیم را تشکیل می دهند و برای داشتن عملکرد بهتر، گاهی لازم است احساسات خود را نادیده بگیرید. وقتی با ما ناعادلانه رفتار می شود به دو صورت می توانیم مخالفت خود را نشان دهیم: « تو اشتباه می کنی» و « این چیزی است که من فکر می کنم»

گوش دادن در محیط کار مهم است و به افراد کمک میکند یکدیگر را بهتر درک کنند و وظایف خود را بهتر انجام دهند، اما خیلی خودمانی نشوید و اجازه ندهید مهربانی شما باعث طرح مشکلات شخصی توسط آنها و مانع از کارتان شود. یک مدیر کاردان باید با استفاده از کانال های ارتباطی و دریافت بازخورد درباره پیشرفت کار، افراد را به سمت وظایف محوله هدایت کند. گوش دادن به همکار و دوست با هم متفاوت است. برای اینکه احساس خود ارزشمندی را در افراد تقویت کنیم باید پذیرای شنیدن حرفهایشان براساس همدلی و درک متقابل باشیم.

برای اینکه بتوانیم ارتباطات خود را بهبود دهیم ابتدا باید خود را تغییر دهیم.

چطور می توانیم شنونده خوبی باشیم؟

افرادی که در عین نزدیک بودن با ما، صحبت نمی کنند، سکوت را حالتی دفاعی برگزیده اند و با کارهای مختلف خود را مشغول می کنند. در این حالت ما نقش تعقیب گر و او دوری گزین را ایفا می کند و این الگویی شایع است. کناره گیری این افراد نوعی عادت نیست، بلکه نوعی پاسخ است. در این مواقع اگر شهامت این را داشته باشیم تا مسئله باز شود، قویتر و پخته تر می شویم. ولی اگر در دام هیجانی بیفتیم به ضعف می گراییم. داشتن سعه صدر و حفظ آرامش، دشوارترین بخش این قسمت است. بهترین راه برای نزدیک شدن به آنها ارتباط بدون اعمال فشار است.

اگر می خواهید دیگری سخن شما را بشنود، ابتدا طرف مقابل باید احساس کند که حرف او را مورد توجه قرار داده اید زیرا اکثر افراد واقعا علاقه ای به دیدگاه شما ندارند مگر اینکه آنها هم مورد توجه قرار گیرند. برای شنیدن واقعی باید بتوانیم خود را در موقعیت گوینده قرار دهیم تا بتوانیم او را کاملا درک کنیم. بیشتر اختلاف ها به این علت نیست که نمی توانیم آن را حل کنیم بلکه به این علت است که نمی توانیم آنرا بپذیریم در این مواقع اگر حداقل بتوانیم احساس خود را بیان کنیم و عبارت جادویی « می فهمم» را از طرف مقابل بشنویم، احساس بهتری داریم.

یکی از عواملی که به روند گفتگو آسیب می زند اینست که قبل از شروع صحبت، ما برای خود پیش فرض هایی در مورد موضوع و روند مکالمه در نظر می گیریم. البته کنار گذاشتن کامل پیش فرض ها امری محال است و حتی مطلوبم نیست با پیش بینی کردن نیازها و سبک ارتباطی گوینده ، می توانیم به زوایای صحبت او پی ببریم.

وقتی نزدیکی، صمیمیت را از بین می برد

صمیمیت واقعی زمانی به وجود می آید که رابطه اعضا ترکیب متعادل بین استقلال و با هم بودن باشد. در صورتی که نزدیکی بیش از حد، باعث شود که اعضا تحت فشار قرار گیرند، صمیمیت از بین می رود. باید افراد بتواند از عقایدشان با یکدیگر حرف بزنند و به یکدیگر گوش کنند تا در نهایت به یک تصمیم مشترک برسند. بذر خوب گوش دادن در کودکی، در کیفیت روابط والد و فرزند کاشته می شود و والدینی که به صحبت های فرزندشان گوش می کنند، احساس پذیرفته شدن و ارزشمندی را در او پرورش می دهند و در پی آن استعدادهای او نمایان و با اعتماد به نفس بیشتری با دیگران ارتباط برقرار می کنند. در یک خانواده نتیجه بدرفتاری کودکان را می توان اینگونه برداشت کرد که یکی از والدین از دیگری حمایت نمی کند و همین اختلافات کوچک زوج ها را در دوقطب مخالف قرار می دهد. برای اینکه والدین بتوانند بهتر گوش دهند، باید به جای هدایتگر بودن دنباله رو باشند و همدلی و گوش دادن موثر در اینجا موثرتر است.

دوستان بهترین شنوندگان هستند، زیرا آنها به اندازه خانواده، ما را دوست ندارند و همینطور به اندازه آنها از ما انتظار ندارند و بدون کنترل کنندگی به ما گوش می دهند. درست است که شادمانی دوستمان برایمان مهم است، ولی شرط دوستی رعایت این نکته است که به او حق دهیم خودش برای پایان دادن به نارضایتی اش تصمیم گیری کند. قبل از توصیه دادن یا مخالفت کردن خوب گوش کنید.

اگر از کسی گله ای دارید و ارتباطتان اختیاری است، از کنار آن بگذرید،
اما اگر آن فرد برایتان مهم است، برای گفتن ناراحتی و شکایت خود راهی پیدا کنید.
گاهی یک گله گذاری صادقانه دوستی شما را نجات می دهد.

توصیه خواستن به این معنی نیست که حتما باید آن را بپذیریم، بلکه به معنی بررسی کردن است و این بستگی به طرف مقابل دارد که آن را بپذیرد یا نه و نباید از بابت رد شدن آن ناراحت شویم. برای اینکه دوستانی داشته باشیم باید برای آنها وقت بگذاریم یعنی حداقل باید بتوانیم در دوران سختی ها، گوشی شنوا داشته و در مواقع لزوم دردل خود را بازگو کنیم.

شنونده خوب، مانند یک شاهد است، نه کسی که درباره شما قضاوت می کند.

تبدیل مذاکره به مشاجره

واکنش های هیجان مدار ( مثل بی موقع پریدن وسط حرف دیگران که باعث عصبانیت و ناراحتی می شود) اولین علتی است که مذاکره را به مشاجره تبدیل می کند. البته گاهی اوقات تحمل نکردن موضوعی از دیگران باعث آن می شود. گوش دادن با پذیرش، روشی است که میتوانیم از آن جلوگیری کنیم یعنی صبر کنیم تا طرف مقابل نقطه نظرات خود را بگوید و احساساتش را بیان کند و بعد برداشت خود را از صحبتهای او بازگو کرده و بعد برای پاسخ دادن اقدام کنیم حتی ممکن است نیاز باشد برای پاسخ دادن چند روز صبر کنیم. در واقع این کار باعث می شود که چرخه بگو مگو بشکند. راهکار اصلی برای آن این است که سخنان طرف را درک کنیم و در ادامه صحبت های خود با طرف مقابل، از الگوی « بله … اما … » استفاده نکنید، زیرا هدف پذیرش، خلاصه کردن گفته ها نیست؛ بلکه در گوش دادن با پذیرش، هدف بسط و توسعه آن است و اگر واقعا احساس طرف مقابل را درک نمی کنید، می توانید بگویید: « من احساست را درک نمی کنم، می شود کمی توضیح بدهی؟» و این نشان از علاقه به گوش دادن دارد و با این کار به قلب او راه می یابید.

جو هیجانی بین گوینده و شنونده بر درک و تفاهم بین آنها تأثیر می گذارد. اگر جو بین آنها آرام باشد، به حرفهای هم توجه می کنند؛ ولی اگر نگرانی یا احساسات شدید بر جو ارتباطی حاکم باشد، معمولا شنونده به خاطر وضعیت موجود خوب نمی شنود. به این نکته باید توجه کنید که جدا کردن فکر از احساس و یادگیری این مطالب در صورتی ممکن می شود که هر کس خودش باشد و بهترین راه برای اینکه حرفهایتان بهتر شنیده شود، این است که تن صدای خود را کنترل کنید. شنونده به هیجانات شما پاسخ می دهد و خشم و صدای بلند، شنونده را دچار اضطراب می کند و نمیتواند محتوای پیام شما را به خاطر بسپارد. وقتی کسی از دست ما ناراحت و عصبانی است هر عملی برای توجیه و یا توضیح دادن مانع از درک و همدلی است و بهترین و فروتنانه ترین کار در این مواقع این است که بدون توجیه خود بگوییم « متأسفم که تو را رنجاندم».

شخصی که گفتن جمله ای را شروع می کند، خودش باید آن را به اتمام برساند.

قطع کردن سخن دیگران و تغییر دادن جهت گفتگو باعث رنجش می شود. بکار بردن کلمات یا عبارات همدلانه هم در زمان نامناسب هم آزار دهنده است. هر انسانی برای خود دنیایی دارد، برای ورود به آن باید بتوانیم دریچه ای به قلب او باز کنیم و کلید آن همدلی است.

همدلی مستلزم دو عمل است: 1- اینکه بتوانیم با روی باز پذیرای دیگران باشیم و 2- ایجاد تعادل بین فکر و احساس یعنی آگاهانه از احساسات خود فاصله بگیریم تا بتوانیم درباره او فکر کنیم و بفهمیم که منظور و احساسش چیست.

برای اینکار باید سوال کنید و بعد گوش دهید. افراد متفاوت نیازهای متفاوت دارند. شنونده خوب باید بداند که سبک ارتباطی افراد با هم متفاوت است. و پذیرا بودن را در این زمان لحاظ کند.

اگر همیشه بخواهید به افراد به شیوه خود نزدیک شوید، شاید نتوانید با بعضی افراد ارتباط برقرار کنید.

وقتی نمیتوانید به کسی گوش دهید و یا او را به گوش دادن وادار کنید کمی به عقب برگردید و به جای خطی فکر کردن به صورت چرخشی فکر کنید یعنی این را در نظر بگیرید که گفتگوی اکنون شما، فرآیندی است که در جریان گذشته شروع شده است. احترام به احساسات دیگران باعث می شود خوب به صحبت های آنها گوش دهیم ولی آیا به خودتان هم گوش می دهید؟ اگر به صدای درونتان گوش ندهید، احتمالا دیگران هم آن را نخواهند شنید. برای شنیدن صدای درون خود، باید علاوه بر شناخت احساسات خود ، سبک ارتباطی خود را نیز بشناسیم و البته که اینکار نه آسان است و نه خوشایند. اگر بتوانیم مثل یک ناظر بعد هر گفتگو به نقاط ضعف و قوت خود فکر کنیم از ما شنونده بهتری می سازد.

شنونده خوب، مانند یک شاهد است، نه کسی که درباره شما قضاوت می کند.

نتیجه گیری

در هر رابطه ای، رفتار یک طرف نتیجه رفتار طرف مقابل است. هر چند چرخه زندگی انسانها از نظم خاصی پیروی می کند ولی سرعتی یکنواخت و پیوسته ندارد. دوره های رشد و تغییر معمولا با دوره های نسبتا یکنواخت همراه هستند و زندگی مشترک هم متمایز از آن نیست. به عنوان مثال، در دوره آشنایی افراد در ابتدا تمایل به شنیدن حرفهای هم دارند و از اشتباهات هم می گذرند. ولی در ادامه آن جذابیت اولیه فروکش می کند و چیزی که در اینجا مهم است که دو طرف باید توجه کنند، این است که حرف زدن با هم تا چه اندازه سخت و دشوار است و باید به سبک شنیدن یکدیگر توجه کنند.

برای اینکه زوج ها بتوانند با هم سازگار شوند باید حریمی که بین خود و دنیای مشترک زناشویی ایجاد می شود را شناسایی کنند. وقتی دو نفر از لحاظ روحی وجسمی به هم نزدیک می شوند، می خواهند در همه لحاظ همدیگر را به دنیای درونی خود راه دهند و در همه چیز، سلائق و … فردیت معنا ندارد و در اینجا تحت فشار با هم بودن و برای جلوگیری از اختلاف، گفتگوها محدود می شود. ولی دسته دیگری هم هستند که به استقلال خود بیشتر بها می دهند وکمتر در کارها با هم سهیم می شوند و حاصل آن این می شود که دیواری بین آنها ایجاد می شود که حاصل اختلافات حل نشده است و برای جلوگیری از برخورد سکوت اختیار می کنند.

می توانیم اینگونه نتیجه گیری کنیم که الگوی خانوادگی زوج ها برای دوری و نزدیکی تأثیر در روند گوش دادن دارد و باید میان نزدیکی و استقلال تعادل رعایت شود و به تعقیب گر بودن و دوری گزین بودن افراد توجه شود. برای نزدیک شدن به فرد مقابل فشار وارد نکنید؛ بلکه به او فرصت دهید که درباره صحبت کردن تأمل کند. برای گفتگو کردن تعداد درخواست های خود را کم کنید و مهمترین خواسته های خود را مطرح و همان ها را به صورت واضح و با خواهش بیان کنید.

در تمام ارتباط ها سعی بر این است در عین حفظ مشارکت و برخورداری از محبت طرف مقابل استقلال خود را نیز حفظ کنیم و از کنترل شدن دور بمانیم. افرادی که دائم غرغر می شنوند، معمولا آنهایی هستند که در گفتن « نه» مشکل دارند. البته شیوه انتقاد کردن هم مهم است و بهتر است قبل از عنوان مطلب درخواست خود را برای گفتگو و زمان مناسب با طرف مقابل مطرح کنیم و این کار به طرف مقابل میرساند که موضوعی مهم مطرح است و باید آماده باشد.

در حین این گفتگو بر احساسات خود تأکید کنید نه بر کوتاهی های طرف مقابل و حتی اگر حق با شما باشد، به طرف مقابل اجازه صحبت بدهید و اگر طرف مقابل حالت دفاعی گرفت، جبهه گیری نکنید. البته که همیشه اختلاف نظر هست و در اینجا سازش در پذیرفتن واقعیت درونی وجود یکدیگر برای نزدیک شدن اختیاری است و می توان به موضوعاتی که برای دو طرف جالب است برای گوش دادن بهره برد. مشکلات از زمانی آغاز می شود که افراد نه گفتن را فراموش می کنند و به بله گفتن های سطحی بسنده کرده و احساسات واقعی در نتیجه آن پنهان می ماند.

برای جلوگیری از نارضایتی ها باید انتظارات خود را بررسی کرده و برای چیزهایی که قابلیت تغییر دارند مبارزه کرد. مثلا در مورد زوج ها، همدیگر را در قیاس با نقاط قوت مدنظر خود بررسی نکنند، بلکه همدیگر را بر مبنای نقاط قوت خودش بسنجند و اگر اینگونه نباشد هیچکدام از طرفین سودی نخواهند برد.